30

مرداد

1404


اجتماعی

20 مرداد 1404 10:22 0 کامنت

در جهان پسا‌حقیقت، خط تمایز میان «حقیقت» و «باور» کمرنگ شده است. مردم به اطلاعاتی گرایش دارند که پیش‌فرض‌ها و جهان ‌بینی‌شان را تایید کند، حتی اگر آن اطلاعات جعلی باشد. روانشناسی اجتماعی این رفتار را با مفاهیمی چون سوگیری تایید و اثر تکرار توضیح می‌دهد: هرچه یک پیام، حتی دروغ، بیشتر تکرار شود، باورپذیرتر می‌گردد. حال تصور کنید که این پیام نه صرفا یک متن یا شایعه، بلکه ویدئویی واقعی ‌نما از یک سیاستمدار، سلبریتی یا رویداد تاریخی باشد. در اینجا، دیپ‌فیک نه ‌تنها دروغ را به‌ طرزی حرفه‌ای می‌آراید، بلکه آن را در ناخودآگاه مخاطب به‌عنوان شاهد عینی حک می‌کند.

پیامدهای این ترکیب، به‌ویژه در حوزه سیاست و رسانه، نگران‌کننده است. از تحریک احساسات جمعی برای ایجاد شورش یا بی‌ثباتی اجتماعی، تا تخریب اعتبار مخالفان سیاسی یا ایجاد هراس‌های عمومی، دیپ‌فیک می‌تواند سلاحی نرم اما ویران‌گر باشد. اخلاق، قانون و حتی نهادهای حقیقت ‌سنجی، همگی با چالشی تازه روبه‌رو شده‌اند: چگونه در دنیایی که دروغ می‌تواند به‌اندازه واقعیت قانع‌کننده باشد، حقیقت را بازشناسیم؟

از نوآوری فنی تا ابزار قدرت

اصطلاح دیپ ‌فیک ترکیبی از دیپ به معنای یادگیری عمیق در هوش مصنوعی و فیک به معنای جعلی است. این فناوری با بهره‌ گیری از شبکه‌های عصبی، چهره یا صدای فردی را در ویدئوها و فایل‌های صوتی به‌گونه‌ای بازسازی می‌کند که تشخیص آن از واقعیت، برای چشم و گوش انسان و حتی بسیاری از نرم‌افزارهای سنتی، دشوار می‌شود.

در ابتدا، دیپ‌فیک بیشتر در فضای سرگرمی و خلاقیت دیجیتال به کار رفت. برخی کارگردان‌ها برای بازگرداندن چهره بازیگران فوت‌ شده به پرده سینما یا ساخت جلوه‌های ویژه ارزان‌تر از آن بهره گرفتند. اما همان‌ گونه که تاریخ فناوری نشان می‌دهد، هر ابزار قدرتمندی دیر یا زود از محدوده خلاقیت هنری فراتر می‌رود و وارد میدان سیاست، اقتصاد و حتی جرم و جنایت می‌شود. در بستر جامعه‌شناسی، فناوری‌ها را نمی‌توان بی‌طرف دانست، در واقع آن‌ها در چارچوب روابط قدرت معنا می‌یابند. دیپ‌فیک نیز از این قاعده مستثنی نیست. قدرت این ابزار، نه تنها در ساخت محتوای جعلی، بلکه در القای حس واقعیت است. اینجا همان نقطه‌ای است که دیپ‌فیک به سلاحی نرم اما کارآمد بدل می‌شود سلاحی که می‌تواند افکار عمومی را در عرض چند ساعت تغییر دهد.

روانشناسی پذیرش دروغ

اصطلاح پسا‌حقیقت نخستین ‌بار در سال‌های ابتدایی قرن بیست ‌و یکم به‌صورت محدود استفاده شد، اما در دهه گذشته با رشد شبکه‌های اجتماعی و سیاست‌های قطبی‌ شده، به واژه‌ای رایج بدل شد. در این جهان، احساسات و باورهای فردی بیش از شواهد و داده‌های عینی تعیین‌کننده‌اند. روانشناسی اجتماعی توضیح می‌دهد که ذهن انسان، برخلاف تصور رایج، یک ماشین حقیقت ‌جو کامل نیست. ما اغلب اطلاعاتی را می‌پذیریم که با پیش‌فرض‌هایمان سازگار باشد (سوگیری تاییدی) و اطلاعات ناسازگار را نادیده می‌گیریم یا رد می‌کنیم. افزون بر این، اثر حقیقت‌نمایی ناشی از تکرار نشان می‌دهد که هرچه یک حتی دروغ بیشتر تکرار شود، احتمال پذیرش آن بیشتر می‌شود. دیپ ‌فیک در این فضا، کارکردی دوچندان خطرناک پیدا می‌کند.

چرا که برخلاف شایعات متنی یا عکس‌های قابل دستکاری، ویدئو و صدا از دیرباز برای ما حکم شاهد بی‌طرف را داشته‌اند. وقتی این شاهد بی‌طرف، آلوده به جعل هوشمند می‌شود، ذهن ما همچنان آن را با همان اعتبار گذشته پردازش می‌کند. این شکاف میان واقعیت ذهنی و واقعیت عینی، هسته بحران پسا ‌حقیقت است.

فروپاشی اعتماد جمعی

در حوزه سیاست، دیپ‌فیک می‌تواند پیامدهایی فاجعه ‌بار داشته باشد. تصور کنید در آستانه انتخابات یک کشور، ویدئویی از نامزد رقیب منتشر شود که او را در حال بیان سخنانی جنجالی یا انجام عملی غیراخلاقی نشان می‌دهد. حتی اگر بعدا جعلی بودن ویدئو اثبات شود، اثر اولیه آن بر افکار عمومی ممکن است جبران ‌ناپذیر باشد. این همان اثر لکه‌دار شدن است که در روانشناسی اجتماعی به آن اشاره می‌شود: یک اتهام حتی پس از اثبات بی‌گناهی، بخشی از تصویر ذهنی فرد باقی می‌ماند. در برخی کشورها، نمونه‌هایی از استفاده سازمان‌یافته دیپ‌فیک برای بی‌ثبات ‌سازی دولت‌ها یا تشدید قطب‌بندی اجتماعی گزارش شده است. چنین محتواهایی، با تحریک خشم یا ترس جمعی، می‌توانند زمینه اعتراضات گسترده، خشونت یا حتی درگیری داخلی را فراهم کنند. افزون بر سیاست، اعتماد عمومی به رسانه‌ها نیز به‌شدت آسیب می‌بیند. اگر مخاطبان دیگر نتوانند تشخیص دهند کدام خبر، تصویر یا ویدئو واقعی است، احتمالا به ‌کل از پیگیری اخبار منصرف می‌شوند یا به منابعی محدود و همسو با باورهای شخصی خود بسنده می‌کنند. این عقب‌نشینی به حباب‌های اطلاعاتی یکی از بزرگ‌ترین تهدیدها برای گفتگوی اجتماعی و همبستگی مدنی است.

اخلاق و مسئولیت اجتماعی

در برابر تهدیدهای دیپ‌فیک، پرسش‌های اخلاقی سنگینی مطرح می‌شود: آیا باید تولید هرگونه دیپ‌ فیک را جرم‌انگاری کرد یا تنها استفاده‌های مخرب آن را؟ مسئولیت اصلی پیشگیری بر عهده چه کسانی است؛ دولت، توسعه‌دهندگان فناوری، پلتفرم‌های اجتماعی یا کاربران؟ از منظر اخلاقی، دو رویکرد مطرح است: رویکرد «محدودسازی» که بر ممنوعیت‌های قانونی و ابزارهای شناسایی فنی تاکید دارد، و رویکرد «توانمندسازی» که به آموزش سواد رسانه‌ای و تقویت مهارت‌های تشخیص واقعیت در میان شهروندان توجه می‌کند.

واقعیت این است که هیچ‌ یک به ‌تنهایی کافی نیستند. جامعه ‌شناسی انتقادی یادآور می‌شود که فناوری‌های نوین همیشه در پیوند با ساختارهای قدرت و منافع اقتصادی عمل می‌کنند. بنابراین، اگر دیپ‌فیک در خدمت منافع قدرتمندان باشد، قوانین هم ممکن است انعطاف‌‌پذیری لازم برای مهار آن را نداشته باشند. اینجاست که فشار افکار عمومی، رسانه‌های مستقل و نهادهای مدنی اهمیت می‌یابد.

واقعیت در جهان دیجیتال

اگرچه برخی پیش‌‌بینی‌ها از پیشرفت ابزارهای شناسایی دیپ‌فیک خبر می‌دهند، اما تجربه نشان داده که رقابت میان سازندگان و شناسندگان محتواهای جعلی، رقابتی بی‌پایان است. هرچه الگوریتم‌های تشخیص دقیق‌تر می‌شوند، تولیدکنندگان دیپ ‌فیک نیز روش‌های پیچیده‌تری به کار می‌گیرند.

با این حال، آینده‌ای که در آن هیچ تصویری بدون تایید چند منبعی پذیرفته نشود، چندان دور از ذهن نیست. ممکن است رسانه‌ها ناچار شوند همه ویدئوها را با برچسب اعتبار منتشر کنند، درست همان‌طور که مواد غذایی دارای برچسب ترکیبات و تاریخ تولید هستند. اما حتی این هم پاسخ کامل به بحران پسا‌حقیقت نیست. چون مسئله اصلی، نه فقط جعل محتوا، بلکه تمایل روانی ما به پذیرش آنچه دوست داریم باور کنیم است. بنابراین، مقابله با دیپ ‌فیک بیش از آنکه فنی باشد، یک چالش فرهنگی و شناختی است. آموزش تفکر انتقادی، سواد رسانه‌ای و پرورش فرهنگ گفتگوی مبتنی بر شواهد، شاید تنها راهی باشد که بتواند در این میدان نبرد برای واقعیت ما را از شکست حتمی برهاند.

دیپ‌فیک در ظاهر یک نوآوری فناورانه است، اما در بطن خود آینه‌ای است که چهره آسیب‌پذیر جهان پسا ‌حقیقت را نشان می‌دهد.

این فناوری با بهره‌گیری از نقاط ضعف شناختی و هیجانی ما، می‌تواند از سرگرمی بی‌خطر به ابزاری برای مهندسی افکار عمومی و تخریب اعتماد جمعی تبدیل شود.از منظر جامعه‌شناسی ، دیپ‌فیک تنها یک مسئله فنی نیست، بلکه گره ‌خورده با روابط قدرت، منافع اقتصادی و ساختارهای سیاسی است.

از منظر روان‌شناسی ، خطر آن نه در صرفا فریب دادن چشم و گوش، بلکه در نفوذ به سازوکارهای ذهنی ماست که مرز میان حقیقت و خیال را به‌سادگی جابه‌جا می‌کند. پاسخ به این چالش، مجموعه‌ای از راهکارهای حقوقی، فناورانه و فرهنگی است. اما مهم‌تر از همه، بازسازی رابطه ما با حقیقت است رابطه‌ای که در سال‌های اخیر، زیر فشار انبوه داده‌ها و روایت‌های متناقض، بیش از پیش شکننده شده است.

شاید در نهایت، همان‌طور که نیچه هشدار داده بود، حقیقت نه یک دارایی ثابت، که میدان نبردی بی‌پایان باشد، میدانی که امروز، دیپ ‌فیک به یکی از جنگ‌افزارهای اصلی آن بدل شده است.

دیدگاه ها (0)
img

مستند «گور» برنده دو عنوان برتر در چهارمین جشنواره ملی فیلم‌های ۱۰۵ ثانیه‌ای گمبرون شهر

مطالبه مردمی جاسک برای راه‌اندازی دستگاه MRI ؛ هزینه درمان بیماران چندبرابر شده است

رکورد معاملات شمش طلا در بورس کالا شکسته شد

سه کشتی‌گیر ایرانی دوپینگ کردند/ محرومیت ۳ ساله برای سهیلی و رضایی

حواشی هفته

چهارمین مرحله معوقات متناسب‌سازی ۱۴۰۳ بازنشستگان فولاد پرداخت شد

محمدعلی آموزگار؛ قاضی، وکیل و نماینده‌ای برای توسعه بنادر جنوب

خواجه عطا؛ حکمرانی فراموش‌شده در جغرافیای هرمز

بندرعباس؛ از جرون تا قلب تپنده تجارت خلیج فارس

برای یادگیری هنر، هیچ وقت دیر نیست

والیبالیست‌های ایران با شکست قزاقستان استارت زدند

اعزام دختران هرمزگانی به مسابقات قهرمانی کشور

احتمال بروز گرد و خاک و کاهش کیفیت هوا در برخی نقاط هرمزگان

فایل کتاب‌های درسی سال تحصیلی ۱۴۰۵–۱۴۰۴ منتشر شد

شهریه مدارس غیردولتی اعلام شده/ اخذ شهریه بیشتر با توافق خانواده صورت می گیرد

خـبر فوری:

شنبه یکم شهریورماه ادارات هرمزگان تعطیل شد