30

مرداد

1404


فرهنگی و هنری

22 مرداد 1404 09:35 0 کامنت

راننده‌ای با خودش گفت: "بیچاره بیماری که توی این آمبولانس است. تا به بیمارستان برسد، هفت کفن پوسانده است."

عابری پیش خود مجسم کرد که بیمار، تاقباز روی تختی در آمبولانس دراز کشیده و یک نفر " سِرُم" را بالای سرش نگه داشته است.

مغازه داری از این که خودش از نعمت سلامتی برخوردار است، غرق شعف و شادی شد و دلش برای بیمار توی آمبولانس سوخت.

پیرزنی به پیرزنی دیگر گفت:" خدا شفایش بدهد. خدا به بستگانش رحم کند."

آمبولانس همچنان آژیر می‌کشید و چراغی روی سقفش می‌چرخید و ماشین‌ها، همچنان از دو طرف آن کنار می‌کشیدند.

مردی که توی آمبولانس نشسته بود با تلفن همراه، شماره‌ای گرفت. تلفن همراه راننده‌ی آمبولانس به صدا در آمد:

- چیه، چه خبر شده؟ - یک خرده تندتر برو، کباب دارد سرد می شود، ممکن است از دهن بیفتد.

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

شنبه یکم شهریورماه ادارات هرمزگان تعطیل شد