29

مرداد

1404


04 مرداد 1404 09:10 0 کامنت

در سال‌های اخیر، بسیاری از کشورهای جهان شاهد رشد و قدرت‌گیری احزاب و جریان‌های راست‌گرای افراطی بوده‌اند؛ از پیروزی ترامپ در آمریکا گرفته تا اوج‌گیری راست‌ها در آلمان و فرانسه. این نوشتار با تمرکز بر سه عامل کلیدی بحران هویت، واکنش به افراط فرهنگی و نارضایتی از جهانی‌سازی سعی دارد نشان دهد که چرا این موج، برخلاف تصور، اتفاقی گذرا نیست و ریشه در ساختار عمیق جوامع مدرن دارد.

چیزی در جهان امروز در حال تغییر است، اما نه در مسیر پیشرفت همگرا، بلکه بیشتر شبیه بازگشت به گذشته‌ای آشناست؛ گذشته‌ای که تصور می‌کردیم از آن عبور کرده‌ایم. احزاب و گروه‌هایی با شعارهای ملی‌گرایانه، ضد مهاجرت، مدافع خانواده سنتی و منتقد نظم جهانی، حالا دوباره به مرکز توجه آمده‌اند. دیگر نه‌تنها در حاشیه، بلکه در دل قدرت سیاسی.

از پیروزی دونالد ترامپ در ایالات متحده گرفته تا رشد فزاینده جریان‌های راست‌گرا در آلمان، فرانسه، مجارستان، ایتالیا، هلند و حتی سوئد، می‌توان نشانه‌هایی از این بازگشت دید. بازگشتی که نه فقط سیاسی، بلکه اجتماعی، فرهنگی و روانی‌ است.

چرا مردم جهان، در عصر ارتباطات و جهانی‌سازی، به سمت افکار و جریان‌هایی بازمی‌گردند که پیش‌تر موجب بحران‌ها و حتی جنگ‌ها شده‌اند؟ برای پاسخ به این سؤال، می‌توان سه دلیل اصلی را مطرح کرد که هر یک ریشه‌ای عمیق در جامعه دارند:

۱. بحران هویت در برابر یکپارچگی جهانی

جهانی‌سازی با حذف مرزها، پول مشترک، قانون‌گذاری فرا ملی و شبکه‌های بین‌المللی سعی کرد انسان‌ها را در یک نظم جهانی واحد قرار دهد. اما در عمل، بسیاری از مردم در دل این پروژه، احساس کردند هویت ملی، فرهنگی و تاریخی‌شان در حال محو شدن است. مردم در کشورهای اروپایی دیگر نه فرانسوی یا آلمانی، بلکه صرفاً «شهروند اتحادیه اروپا» خطاب می‌شدند. این احساس گم‌گشتگی، خلأ هویتی به‌وجود آورد که راست‌گرایی افراطی با وعده بازگرداندن هویت بومی، سنت‌ها، دین، زبان و مرزهای ملی به آن پاسخ داد.

۲. واکنش به افراط فرهنگی و اجتماعی نوین

در دو دهه اخیر، رشد جنبش‌های فرهنگی رادیکال مانند فمینیسم افراطی، نظریه‌های جنسیتی نو، جنبش‌های پست‌مدرن و تغییرات شدید در ساختار خانواده و اخلاق اجتماعی، موجب احساس تهدید در بخشی از جامعه شد. رسانه‌ها، دانشگاه‌ها و سیاست‌مداران اغلب از این موج حمایت کردند، اما بسیاری از مردم، به‌ویژه طبقات سنتی‌تر، این تحولات را تهدیدی برای ارزش‌های پایدار تاریخی خود دانستند. نتیجه آن شد که واکنشی معکوس شکل گرفت: حمایت از جریان‌هایی که وعده بازگرداندن نظم، اخلاق و خانواده سنتی را می‌دهند.

۳. شکست نظم اقتصادی جهانی و نابرابری گسترده

درحالی که نخبگان جهانی، شرکت‌های بزرگ و بانک‌ها از جهانی‌سازی بهره‌مند شدند، طبقات متوسط و کارگر، به‌ویژه در کشورهای صنعتی، با از بین رفتن مشاغل، افزایش تورم، مهاجرت بی‌رویه و ناامنی اقتصادی مواجه شدند. مهاجران اغلب به‌عنوان تهدید شغلی و فرهنگی معرفی شدند و توافق‌های جهانی به‌عنوان دستبرد به منافع ملی. در چنین فضایی، شعارهایی مانند «اول کشور خودمان»، «مرزهای بسته»، یا «مقابله با مهاجر غیرقانونی» با استقبال روبه‌رو شد.در مجموع، این سه‌گانه‌ی بحران‌ساز هویت، فرهنگ و اقتصاد فضایی را پدید آورده که راست‌گرایی افراطی در آن رشد می‌کند. نه به‌عنوان انحرافی گذرا، بلکه به‌مثابه پاسخی (ولو خطرناک) به دردهای واقعی انسان معاصر. گرچه این جریان‌ها ممکن است در ظاهر قدرت را به مردم برگردانند، اما تجربه تاریخی نشان داده که ادامه این مسیر، می‌تواند جهان را دوباره به پرتگاه درگیری و بی‌ثباتی سوق دهد.

img
دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

شنبه یکم شهریورماه ادارات هرمزگان تعطیل شد