20

شهریور

1404


حوادث

26 مهر 1391 09:54 0 کامنت

صبح ساحل ، گروه حوادث _قاب عکس هاجر و حسین با روبان کوچک سیاه رنگ در طاقچه خانه خودنمایی می‌کند، قابی که قرار بود چندماه دیگر عکس عروسی و شادی آنها درآن قرار گیرد. در کنار آن قاب، خرماهای مشکی براق که رنگ و طعم عزا را پیشکش می کند.  سایه ناله وغم  5 روزی است که مهمان خانواده رضایی و زارعی در سیریک شده است.خانواده این دوجوان هنوز در شوک روز حادثه به سر می‌برند و باورندارند که دوجوان شان در آغوش متلاطم امواج ،جان سپردند، هنوز با خود می گویند  هر كس دل به دريا زد رهايي يافت. چه سرّ و رمزي در اين طنين نهفته بود كه مرگ را برايتان دلاويز کرد؟...

 داستان مرگ هاجر و حسین،  مانند قصه‌ها می‌ماند با پایان  قهرمانانه، که حتی مرگ هم نگذاشت بین آنها جدایی بیفتد. داستانی که  در آن دو جوان ،3سال عمر خود را در عشق سپری کردند اما در اوج رسیدن به وصال،  امواج خروشان دریا، ناقوس مرگ را به صدا درآورد و خط زندگیشان به پایان رسید. 

 یادآوری روز تلخ

 شریفه که در آن زمان حادثه خود شاهد ماجرا بود با لحن غمگین، این‌طور بیان می‌کند:"مدتی قبل قرار گذاشتیم روزجمعه من و خواهرم(هاجر) و محبوبه دوستم برای آب‌تنی به دریا برویم که با خوشحالی وبدون دغدغه‌، درساعت 9 صبح روزجمعه به سمت دریا حرکت کردیم".

 

نسیم صبحگاهی طراوت خاصی به محیط بخشیده است وامواج دریا، رقص‌کنان به سمت ساحل حرکت می کنند. آنها با دیدن این فضای آرامش‌بخش، پایشان را به درون آب‌های دریا فرو می بردند.

 

"آن روز مانند روزهای دیگر هوا خیلی خوب بود، دریا تا خانه‌مان فاصله‌ای ندارد هرزمان که فرصت می‌کردیم به ‌آن‌جا می‌رفتیم".

 

محبوبه نمی‌ تواند مانند آنها، خود را به دریا بیاندازد چون اطرافیان به او گفته‌ بودند که چاله‌های زیادی درون دریا نهفته است و با  شنا غریب باشد غرق خواهد شد واز این بابت، ترس عجیبی در دل دارد اما زمانی که می‌ بیند آنها با چه ذوقی آب‌تنی می‌کنند خود را به دریا می سپارد، هنوز قدم برنداشته  است که حس می کند زیرپایش سست و هرلحظه به سمت پایین کشانده می‌شود، با فریاد به هاجر و شریفه می فهماند به کمک نیاز دارد، آن دو نفر  به سرعت به سمت او می آیند و او را به ساحل می رسانند. هوا کم‌کم رو به گرمی می رود.حدود یک ساعتی است که آنها دردریا شنا و آب‌تنی می‌کنند.

 

"آن طرف دورتر، چشمان به 3 نفر مرد افتاد که درحال آب‌تنی هستند هاجر به ظن اینکه شاید آنها بادیدن ما به طرفمان بیایند به حسین نامزدش تماس گرفت واز او خواست که به ساحل بیاید".

 

دقایق دلهره آور

 

شریفه می بیند که هاجر دورتر می‌شود بلافاصله با صدای بلند از  او می خواهد که به سمت ساحل برگردد و به خانه بروند، اما این دختر 20 ساله غافل از اینکه  تا لحظات دیگر چه سرنوشت شوم در انتظارش است از خواهر بزرگش مهلت می خواهد تا دقایقی مشغول آب‌تنی گردد، زن جوان نمی داند چرا ترس ودلهره عجیبی دارد، هرازگاهی به خواهرش نگاهی می‌اندازد که یک لحظه فریاد کمک‌خواهی او به گوشش می رسد. "دیدم هاجر دورتر دورتر می‌شود وبا صدای بلند کمک می‌خواست و می‌گفت که درچاله گیر افتاده کمکم کنید، به طرفش رفتم اما امواج نمی‌گذاشت به او برسم".

 

شریفه با ديدن خواهرش، به سمت او می آمد تا نجاتش دهد اما بي‌فايده بود. هاجركمك مي‌خواهد،در اين موقع نامزدش(حسین) 23 ساله با شنيدن فريادها، خود را به آب می زندتا او را نجات دهد، شریفه تا می خواهد به خواهرش نزدیک شود حس می کند کم‌کم درون چاله می‌افتد به سرعت خودش را بیرون می کشد و به سمت ساحل می رود. دیگر صدای هاجر بی‌رمق شده است .

 

لحظات دردناک

 

کمک،کمک، کمکمان کنید، فریادهای کمک‌خواهی واستمداد این زن باعث می شود خیلی زود اهالی ورهگذران جمع شوند. لحظات سختی  است با تماس شریفه، برادرش عباس 19 ساله،خود را به صحنه می رساند و شناکنان برای نجات به سمت زوج حرکت می کند. صدای آنها قطع شده است وهرچقدر صدا می‌زند صدایی نمی‌شنود تا آنکه جسد خواهرش را می یابد.

 

با دیده‌ شدن جسدعروس جوان، طعم شیرین مراسم عروسی چندماه دیگر، خیلی زود جای خود را با جام زهرآلود مرگ عوض می کند و دقایقی بعد نیز جسد دامادجوان از آب بیرون کشیده می شود.

 

"لحظه دردناکی بود با دیدن پیکر بی‌جان خواهر و پسردایی‌ام(حسین) انگار دنیا برایم تاریک شد اصلاً به فکرمان نمی‌رسد که این دریا که عشق هاجر وحسین بود وهمیشه باید آنها را اینجا می‌دیدیم روزی آنها را با خود ببرد. وقتي امواج خروشان آب او را به كام خود كشيد، نتوانستم او را نجات دهم. صداي التماس‌هاي خواهرم هنوز در گوشم است". 

 

  " 3 سال پیش برادر حسین به نام علی 21 ساله نیز درهمین جا غرق شد از مسئولان می‌خواهم دراین مورد فکری کنند تا دیگر شاهد غرق شدن هیچکس نباشیم و ..."

 

روزهای خوش  گذشته

 

 پسر دایی و دختر عمه بشاگردی ساکن سیریک سالهای زیادی شیرینی خورده ی یکدیگر بودند تا آنکه 3 سال پیش رسماً به نامزدی همدیگر درآمدند،حسین برای گذراندن خدمت، عازم سربازی شد و 2 ماه دیگر تاپایان خدمتش مانده بود که مقررشد پس از گرفتن کارت اتمام سربازی، مراسم سور وشادی عروسی به پا گردد. هاجر کم‌کم درتدارک لوازم خانه بود تاآنکه سایه شوم برسرخانه آنها فرودآمد.

 

این دریا، مکان امنی برای شنا نیست

 

فرماندار سیریک که حدود 5 ماه قبل سکان این سمت را به دست گرفته است می‌گوید:" این ساحل ودریا  مکانی برای شنا وتفریح نیست مانند دریای مازندران است هر فردی رابه سمت خود می‌کشاند".

 

محمد اسفندیاری می‌افزاید:"مقرراست درآینده نه‌چندان دور، تابلو زده شود تا هشداری باشد به اهالی که دراین مکان شنا نکنند و همچنین اماکنی برای تفریح شناسایی می‌شود که مرهون تامین اعتبار است تاخانواده سیریکی درآن جا به تفریح بپردازند".

 

امداد دریایی راه اندازی شود

 

به گفته مهرداد احمدی خبرنگار ما، شهرستان سیریک دارای 172 کیلومتر مرز آبی است و همیشه خانواده ها برای  تفریح به وسیله قایق به خور آذینی و دیگر مکان های تفریحی می روند که در یک سال گذشته بیش از 7 نفر جان خود را از دست دادند. در آن شهرستان ساحلی و با توجه به شغل اکثر مردم که صیادیست و همچنین تفریحگاه اکثر مردم و مسافران نیز این دریاست باید مسوولان چاره ای بیندیشند و درصدد راه اندازی امداد دریایی نیز باشند.  

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

گروه اقدام سریع برای مقابله با پشه آئدس در استان تشکیل شود