05

آذر

1404


شهرستان‌ها

اجتماعی

02 آذر 1404 10:22 0 کامنت

ما در ساحل غربی هرمزگان هستیم در سال ۰۲۵ ، جهان وسواس گونه به دنبال "بکر" بودن است. کاتالوگهای گردشگری جهانی مناطقی چون ساحل مکسر و گردنه ی مقام را با عباراتی چون منحصربه فرد و دست نخورده به فروش می رسانند اما در زیر این سطح فتوژنیک و کارت پستالی لایه هایی از تاریخ نفس می کشد که بسیار پیچیده تر و دردناک تر از آن چیزی است که در یک قاب توریستی می گنجد.

موضوع این مقال کاوش در هویت عربهای این سواحل است؛ از بندر لنگه تا گاوبندی. گروهی که در پژوهش های رسمی قومی ایران اغلب حضوری کمرنگ داشته اند. آنها اینجا هستند، پهنه ای وسیع را در اختیار دارند اما گویی همواره در سایه ی تاریخ زیسته اند.

اینجاست که لایه ی اول هویت آشکار می شود: آنها به عربی خلیج فارس تکلم می کنند. این مساله تنها یک زبان نیست بلکه یک اعلام هویت فرهنگی است؛ زبانی که آنها را نه به فلات مرکزی ایران بلکه مستقیماً به آن سوی آب به سواحل جنوبی خلیج فارس متصل می کند. مذهبشان، آیین هایشان و تمام مناسک اجتماعی شان پژواک همان فرهنگ مشترک در دو سوی آب است.

به بندر مُقام می رویم؛ به خانه ی بنی حمادی. وقتی از مشاغل آبا و اجدادی شان می پرسم، سه کلمه تکرار می شود صیادی، دریانوردی و مروارید. مروارید، صنعتی که پیش از ظهور نفت نبض اقتصادی این منطقه بود و با ظهور مروارید پرورشی ژاپن به ناگهان فرو پاشید. اما فروپاشی اقتصاد مروارید تنها تراژدی آنها نبود نیمه ی اول قرن بیستم همزمان با دگرگونی نقشه ی سیاسی منطقه حوادثی رخ داد که زندگی را در این سواحل به معنای پیشین ناممکن کرد.

«مهاجرت» کلمه ای است که در دل همه ی روایتهای ناگفته پنهان شده است. دورانی که بخش بزرگی از مردم این منطقه مجبور به ترک خانه های خود به مقصد حاشیه ی جنوبی خلیج فارس شدند.

من به عنوان یک راوی تلاش کردم این داستانها را بشنوم. اما سالخوردگان اکراه دارند. این امر یک سکوت ناشی از فراموشی نیست؛ بلکه یک سکوت از سر کنشگری است. سکوتی آگاهانه برای محافظت از زخمی که هنوز تازه است. یادآوری آن روایتها برایشان خوشایند نیست و این ناخوشایندی" دقیقاً همان جایی است که تاریخ واقعی نهفته است. در جهانی که همه چیز باید به یک جاذبه ی گردشگری قابل هضم تقلیل یابد دیگر جایی برای اندوه گسستهای تاریخی باقی نمی ماند.

جغرافیا در اینجا تنها یک پس زمینه نیست؛ یک شخصیت فعال است. کوه سنچول، مانند دیواری محکم، شمال منطقه را بسته است؛ گویی یک نگهبان خاموش است که بندر را از چیزی محافظت می کند و بعد درختان انجیر معابد (لور)؛ با قدمتی چند صد ساله. اینها صرفاً گیاه نیستند؛ این ها آرشیو زنده ی تاریخ منطقه اند؛ اسنادی که شاهد آن مهاجرت ها و آن گسست ها بوده اند. آنجا در افق لاوان و شیدور دو جزیره ی بکر دست نخورده؛ گویی زمان در آنها متوقف شده است. آنها نمادی از گذشته ای هستند که پیش از آن که تاریخ مدرن مسیر خود را به این مردم تحمیل کند جریان داشت.

و سپس لایه ی نهایی این هویت پیچیده آشکار می شود: حضور سیاهان ایرانیزه شده و عرب زبان. حضور آنها تنوع قومی این خط ساحلی را به یک آزمایشگاه قوم شناسی بدل کرده است.

سفر من کوتاه بود. من با همان پرسشی بازگشتم که سفرنامه با آن تمام شد؛ "چرا درباره ی این مردم کمتر نوشته شده است؟" شاید پاسخ اینجاست: روایت آنها یک روایت ساده ی خطی نیست داستانی است از "تعلق" و "گسست" به طور همزمان؛ داستانی از مردمی که در خاک ایران زندگی می کنند اما قلب فرهنگی شان با آن سوی دریا می تپد و این سکوت این روایت های ناگفته این اندوه به ارث رسیده... این ها دقیقاً همان چیزی هستند که مُقام را فراتر از سواحل زیبایش، به مکانی برای تأمل عمیق درباره ی هویت، مرز و حافظه ی جمعی در قرن بیست و یکم تبدیل می کند.

هر سفری به خصوص چنین سفری، با یک پرسش اساسی آغاز می شود: "این مردم کیستند؟" ما جغرافیای این سرزمین را کالبد شکافی کردیم؛ کوه ها دریا و درختان کهنسال اما جغرافیا، تنها صحنه ی نمایش است. بازیگران اصلی انسانها هستند و در اینجا در این خط ساحلی بازیگران حاملان یک تاریخ بسیار پیچیده و کمتر شنیده شده هستند.

برای درک قوم شناسی این منطقه نمی توان صرفاً به سراغ کتابخانه ها رفت. اینجا تاریخ در کتاب ها نیست؛ تاریخ، شفاهی است. در سینه ی مردمان بنی حمادی و دیگر قبایل عرب ساکن است.

هویت آن ها پیش از آن که ایرانی یا هر چیز دیگری باشد "دریایی" است. برای قرن ها، خلیج فارس برای آن ها یک مانع یا مرز نبوده است؛ برعکس، یک "دریای فرهنگی" فعال بوده است؛ یک پل ارتباطی. مردمی که در بندر مقام زندگی می کردند ارتباطات عمیق زبانی آیینی و مهم تر از همه خویشاوندی با مردمان آن سوی آب داشتند.

آنها صیادان مروارید بودند ،این شغل یک شغل ساده نبود؛ یک ساختار اجتماعی کامل بود. نظامی از ناخدایان، غواصان و سرمایه گذاران که نبض اقتصادی منطقه را در دست داشتند. پژوهش های تاریخی نشان می دهد که این نظام یک نظم اجتماعی منسجم را در هر دو سوی خلیج فارس ایجاد کرده بود.

و بعد، لایه ی دیگری به این قوم شناسی افزوده می شود: حضوری که در نگاه اول برای بیننده ی خارجی شگفت انگیز است؛ سیاهان ایرانیزه شده. اینجا در ساحل غربی هرمزگان تاریخچه ی تجارت و برده داری اقیانوس هند و ارتباط با زنگبار و سواحل شرقی آفریقا، خود را نشان می دهد. اما آنچه از منظر قوم شناسی در سال ۲۰۲۵ اهمیت دارد این است که این گروه چگونه در ساختار اجتماعی میزبان حل شده اند. آنها نه تنها بخشی از این جغرافیا شده اند بلکه عرب زبان هم هستند. آنها زبان و فرهنگ جامعه ی غالبی را پذیرفته اند که خود آن جامعه (عرب های هرمزگان) در مقیاس ملی ایران یک اقلیت محسوب می شود که خود یک در هم تنیدگی هویتی چندلایه است.

و سپس... تاریخ فرا می رسد. تاریخِ مکتوب. تاریخی که با "دولت-ملت" مدرن آغاز می شود.

در نیمه ی اول قرن بیستم دو فاجعه ی همزمان برای این مردم رخ داد.

اولی اقتصادی بود: ظهور مروارید پرورشی ژاپن؛ صنعتی که قرن ها اقتصاد این منطقه را تعریف می کرد ناگهان و به شکلی ویرانگر فروپاشید. دریا دیگر سخاوتمند نبود.

دومی سیاسی بود: سیاستهای تمرکزگرایانه ی دولت مرکزی در ایران (عمدتا دوران رضا شاه). مرزها که زمانی بر روی آب سیال و قابل عبور بودند ناگهان سخت و نفوذ ناپذیر شدند. آن "دریاچه ی فرهنگی" به یک مرز استراتژیک امنیتی تبدیل شد.

و اینجاست که ما به آن مهاجرت تلخ می رسیم. وقتی اقتصاد از بین رفت و سیاست، ارتباطات سنتي خویشاوندی و فرهنگی را قطع کرد، مردم مجبور به انتخاب شدند. بخش عظیمی از آنها به آن سوی آب رفتند؛ به جایی که هم خویشاوندانشان بودند و هم با ظهور نفت، فرصتهای اقتصادی جدیدی در حال شکل گیری بود.

این مهاجرت یک مهاجرت ساده برای کار نبود. این یک گسست بود، دو نیم شدن خانواده ها.

و اینجاست که آن سکوت معنادار می شود. این امر می تواند آن اکراهی را که من در سفر کوتاهم تجربه کردم، توضیح دهد چرا سالخوردگان از یادآوری آن دوران خوشنود نیستند؟ چون این یادآوری یک تراژدی است. یادآوری انتخابی که هیچ کس نباید مجبور به انجام آن باشد انتخاب بین وطن آبا و اجدادی و بقای اقتصادی و فرهنگی.

تاریخ رسمی، معمولاً داستان فاتحان و دولتهای مرکزی است. اما تاریخ واقعی این سواحل در همین داستان های ناگفته در همین سکوت سنگین سالخوردگان بندر مُقام نهفته است. تاریخی که هنوز زیر پوسته ی بکر و توریستی این منطقه زنده است و نفس می کشد.

وقتی آماده می شدم تا مُقام را ترک کنم یک احساس دوگانه داشتم ذهنم پر بود از توصیف جغرافیا؛َ سختی کوه سنچول، زیبایی بی رحمانه ی ساحل مکسر و آن انجیرهای معابد چند صد ساله که گویی خود تجسم حافظه ی زمان بودند.

من معتقدم که "گفتن"، راهی برای درمان زخم های تاریخی است. اما اینجا در این خط ساحلی من با پدیده ای بسیار قدرتمندتر از کنجکاوی ام مواجه شدم: "انتخابِ سکوت".

آن داستانهای تلخ و دردناک که در دل سالخوردگان بود همانجا باقی ماند. هر بار که به آن نزدیک می شدم با نگاهی مواجه می شدم که می گفت "یادآوریِ خوشایندی نیست". این مورد یک فراموشی ساده نبود؛ یک مکانیزم دفاعی فعال بود.

و این موضوع مرا به پاسخ آن پرسش اساسی رساند "چرا درباره ی این مردم کمتر نوشته شده است؟"

پاسخ اینجاست: چون روایت آنها یک روایت تمیز و قابل بسته بندی برای مصرف آکادمیک یا توریستی نیست. یک روایت راحت برای تاریخ رسمی هیچ کشوری نیست. این روایت، داستان مردمی است که مرزهای سیاسی مدرن، خانواده هایشان را به دو نیم تقسیم کرده است. داستانی از تعلقی که همزمان در دو سوی یک آب در دو سوی یک مرز سیاسی تعریف می شود.

این روایت، داستانی از گسست است؛ گسست از اقتصاد مروارید، گسست از خویشاوندان و گسست از گذشته ای که در آن دریا نه یک مرز بلکه یک شاهراه فرهنگی بود.

در مقام من با هویت سیال مواجه شدم. هویتی که مانند خود دریا دائماً در حال جزر و مد است؛ بین گذشته و حال بین این سو و آن سوی خلیج فارس.

این منطقه با تمام این فاکتورهای گردشگری بکر، یک کتاب نانوشته نیست. برعکس، کتابی است که نوشته شده اما به زبانی که ما غریبه ها قادر به خواندنش نیستیم؛ زبانی که از سکوت ساخته شده است.

شاید در عصر ۲۰۲۵ که همه چیز باید در لحظه به اشتراک گذاشته شود بزرگترین درسی که از بندر مُقام آموختم این بود: به رسمیت شناختن حقِ یک جامعه برای "نگفتن".

برخی داستانها مانند آن مرواریدهای نایاب نه برای نمایش در ویترین که برای ماندن در اعماق تاریک حافظه ی جمعی هستند؛ و این خودِ تاریخ است.

دیدگاه ها (0)
img

داور هرمزگانی مسابقات را قضاوت کرد

صعود قطعی سپاهان به مرحله بعد لیگ قهرمانان با پیروزی ۲–۰ مقابل الحسین

ثبت‌نام عمره مفرده ماه‌های رجب و شعبان از یکشنبه شروع می‌شود

اعلام رسمی سیدبندی جام جهانی از سوی فیفا/ تیم‌ملی در سید دوم جای گرفت

سقوط کامیون به دریا در بندرلافت؛ نوزاد خانواده آسیب دید

بهره‌برداری از استخر و زمین مینی‌فوتبال در جزیره ابوموسی با حضور وزیر ورزش و جوانان

افزایش ابتلا به آنفولانزا در هرمزگان با شروع فصل پاییز

یزدانی و رحمانی در رنکینگ جهانی تنیس صعود کردند

ارزش معاملات گواهی سپرده طلا به ۲ همت رسید

آغاز ثبت‌نام مرحله جدید عرضه خودروهای وارداتی در سامانه یکپارچه؛ مسدودسازی ۵۰۰ میلیون تومان شرط اصلی

ترکیب سپاهان مقابل الحسین اردن اعلام شد

موافقت وزیر ورزش با تکمیل زمین ورزشی روستای کوه‌حیدر بشاگرد

تعداد کارت‌های سوخت جایگاه‌ها ثابت است/ اتصال کارت به کد ملی فعلاً امکان‌پذیر نیست

جزئیات شیوه جدید کالابرگ الکترونیک؛ دهک‌های ۴ تا ۷ نیز به‌زودی مشمول می‌شوند

هشدار سازمان غذا و دارو درباره مصرف نمک‌های رنگی؛ ادعاهای درمانی پایه علمی ندارد

خـبر فوری:

خبر مالیات از تراکنش کارتخوان تکذیب شد