سرویس بین الملل
با نزدیک شدن به پایان دوره ولادیمیر پوتین، آینده سیاستهای روسیه و مسیر جانشینی او مورد توجه تحلیلگران داخلی و بینالمللی قرار گرفته است. این موضوع، بهویژه با توجه به نقش روسیه در منطقه و جهان، اهمیت راهبردی بالایی دارد.
در فضای سیاسی روسیه، نام ولادیمیر پوتین همچنان مترادف با قدرت است؛ اما نشانههایی که در سالهای اخیر ظاهر شدهاند، پرسشهایی جدی را درباره دوام این اقتدار برانگیختهاند. پوتین بیش از بیستوپنج سال است که بر رأس ساختار سیاسی روسیه ایستاده و با اصلاح قانون اساسی توانسته حضور خود در کرملین را تا سال ۲۰۳۶ تمدید کند. با این حال، تحولات داخلی و فشارهای خارجی، آینده نظام پوتینی را به موضوعی پرمناقشه در مسکو و پایتختهای غربی تبدیل کرده است.
رویدادهایی مانند شورش نیروهای واگنر در بحبوحه جنگ اوکراین، که تا آستانهی مسکو پیش رفت، برای نخستینبار این تصور را بهوجود آورد که ثبات سیاسی روسیه نیز ممکن است شکنندهتر از آن باشد که پنداشته میشد. در پی آن، برخی تحلیلگران غربی هشدار دادند که کنار رفتن ناگهانی پوتین شاید به جای گشایش سیاسی، با بیثباتی و پیشبینیناپذیری بیشتری همراه شود. از نگاه آنان، غرب با پوتینی که میشناسد راحتتر کنار میآید تا با جانشینی که سیاستهایش ناشناخته است.
در همین حال، اندیشکدههای بینالمللی با اشاره به طولانیترین دوران زمامداری یک رهبر روس پس از استالین، بر این باورند که پرسش اصلی دیگر «چه زمانی» پوتین میرود نیست، بلکه «چه کسی» پس از او میآید و این تغییر، چه معنایی برای آینده روسیه و نظم جهانی خواهد داشت.
جریانهای سیاسی و انتخابات در روسیه معاصر
با وجود تمرکز بیسابقه قدرت در دستان ولادیمیر پوتین، فضای سیاسی روسیه کاملاً تکصدایی نیست. در زیر پوست اقتدارگرایی کرملین، جریانهای متنوعی از محافظهکاران سنتی گرفته تا لیبرالهای رادیکال حضور دارند که هرکدام نقش متفاوتی در عرصه سیاست داخلی و خارجی ایفا میکنند.
در رأس ساختار قدرت، جریان محافظهکار حاکم قرار دارد که حزب روسیه متحد بازوی اصلی آن است. این جریان متکی بر نهادهای امنیتی، کلیسای ارتدوکس و شبکهای از الیگارشهاست و محور اصلی سیاستش، حفظ ثبات داخلی، مقابله با نفوذ غرب و تداوم اقتدار کرملین است. در انتخابات پارلمانی سپتامبر ۲۰۲۱، این حزب حدود ۴۹٫۸۲٪ از آرای فهرستی را به دست آورد، هرچند قدرت شخصی پوتین فراتر از نتایج حزبی تثبیت شده است.
در کنار آن، اپوزیسیون درونسیستمی شامل چند حزب قانونی در پارلمان فعالیت میکند؛ از جمله حزب کمونیست فدراسیون روسیه به رهبری گنادی زیوگانوف ۱۸٫۹۳٪ آرای فهرستی، حزب لیبرال دموکرات و حزب عدالت روسیه. این احزاب گرچه در ظاهر منتقد دولتاند، اما در چارچوب محدودیتهای قانونی عمل میکنند و عملاً مشروعیتبخش نظام پوتینی هستند.
اپوزیسیون برونسیستمی و رادیکال نیز جریان دیگری است که خارج از مجلس فعالیت دارد و غالباً با محدودیت و سرکوب روبهروست. حزب پارناس، یابلوکا و حزب آزادی ملی از مهمترین گروههای این طیفاند. چهرههایی چون الکسی ناوالنی و ایلیا یاشین با تمرکز بر فساد، رانتخواری و اصلاحات سیاسی، نماد این جریان هستند. ناوالنی بیش از آنکه غربگرا باشد، اصلاحات داخلی و مبارزه با سوءاستفادههای دولتی را دنبال میکند، در حالی که یاشین خواهان نزدیکی به غرب و تغییرات عمیقتر است. با این حال، کنترل کرملین بر کمیسیون انتخابات و فشارهای امنیتی مانع از حضور مؤثر آنان در عرصه رسمی شده است.
در دل حاکمیت نیز طیفی از لیبرالها و تکنوکراتها حضور دارند؛ مدیران اقتصادی و سیاسی که اصلاحات اقتصادی و تعامل محدود با غرب را دنبال میکنند، اما از تغییرات سیاسی بنیادین پرهیز دارند. در حاشیهی این جریانها، ملیگرایان افراطی و نظامیان تندرو نیز بخشی از صحنه سیاسی را تشکیل میدهند؛ نمونه آن شورش کوتاهمدت گروه واگنر بود که نشان داد برخی نیروهای نظامی و شبهنظامی از سیاستهای «نرم» پوتین ناراضیاند و خواهان رویکردی تهاجمیتر هستند.
در انتخابات ریاستجمهوری مارس ۲۰۲۴، ولادیمیر پوتین با حدود ۸۸٫۴۸٪ آرای رسمی پیروز شد، که نشان میدهد حتی با وجود فشارهای اقتصادی و اجتماعی، محور اصلی قدرت در روسیه همچنان تثبیت شده است. با این حال، ضعف اقتصادی، تحریمها و نارضایتی اجتماعی، زمینه را برای ظهور احتمالی جریانهای منتقد در آینده فراهم کرده و مسیر پسا پوتین را نامعلوم کرده است.
همزمان با تشدید تنشها میان روسیه و اوکراین و بحثها درباره استفاده از موشکهای ایرانی و احتمال استفاده از موشکهای دوربرد آمریکایی، رسانهها و تحلیلگران غربی تمرکز خود را بر آینده سیاسی روسیه و شخص ولادیمیر پوتین افزایش دادهاند.
برخی از این تحلیلها، به ویژه دیدگاه مخالفان شناختهشده پوتین، مدعیاند که تنها ۷ تا ۸ درصد از جامعه روسیه وفاداری کامل به او دارند، در حالی که حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد آشکارا مخالف او هستند و اکثریت ۶۰ درصدی «خاموش» ترجیح میدهند از سیاست دوری کنند و به دنبال آرامش و صلح باشند. تحلیلگران غربی میگویند پوتین با تقویت صدای اقلیت طرفدار جنگ، توانسته اکثریت خاموش را در شرایطی نگه دارد که تصور میکنند اکثریت مردم از او و سیاستهایش حمایت میکنند، ساختاری که هم پایدار است و هم امکان تغییر سریع را دارد.
همزمان، نظرسنجیهای مستقل روسی نیز تصویر متنوعی ارائه میکنند. موسسه لوادا در سال ۲۰۲۳ اعلام کرد که نارضایتی از پوتین به حدود ۴۰ درصد رسیده و بیش از ۶۰ درصد مردم تمایلی به مشارکت در انتخابات نشان نمیدهند. پیش از آغاز جنگ اوکراین، در سال ۲۰۲۱ محبوبیت پوتین حدود ۶۵ درصد بود و پس از شروع جنگ، برخی آمارها این رقم را تا ۷۰ درصد گزارش کردند. با این حال، حمایت از جنگ در حدود ۵۰ درصد و مخالفت با آن بین ۳۰ تا ۴۰ درصد برآورد شد. نظرسنجی مرکز تحقیقات افکار عمومی روسیه (VCIOM) در سال ۲۰۲۲ نیز نشان داد که تنها ۴۴ درصد سیاستهای پوتین را «خوب یا بسیار خوب» میدانند، در حالی که ۲۴ درصد آن را «بد یا بسیار بد» ارزیابی کردند.
به این ترتیب، تحلیل غربی میگوید هرچند پوتین همچنان در رأس قدرت باقی است، شکافهایی میان سیاست رسمی، حمایت واقعی و تمایل مردم برای مشارکت سیاسی وجود دارد که میتواند مسیر آینده سیاسی روسیه را در دوران پسا پوتین تحت تأثیر قرار دهد.
امکان شرکت ولادیمیر پوتین در انتخابات
با توجه به اصلاحات قانون اساسی روسیه، پوتین از نظر قانونی «امکان» شرکت در انتخابات آینده را دارد. در سال ۲۰۲۰، اصلاحاتی تصویب شد که «ریست» شمارش دورههای قبلی ریاستجمهوری او را ممکن ساخت و این به او اجازه میدهد که پس از دوره فعلی در سال ۲۰۲۴ دوباره نامزد شود. بر این اساس، اگر در انتخابات ۲۰۲۴ پیروز شود، میتواند تا سال حدود ۲۰۳۰ باقی بماند و اگر بعداً دوباره انتخاب شود، تا ۲۰۳۶ نیز در قدرت میماند.
با این حال، این «امکان» لزوماً به معنای «قطعی بودن» نیست؛ زیرا شرایط سیاسی، اقتصادی، فشارهای داخلی و بینالمللی ممکن است مسیر را تغییر دهند.
گزینههای احتمالی جانشینی او
در سطح عمومی، گزینه مشخصی که از سوی پوتین «رسماً اعلام شده» باشد، بسیار کم است. جریانهای تحلیل غربی میگویند که این یکی از مهمترین پرسشهای آینده روسیه است: پس از پوتین، چه کسی؟ با توجه به ساختار قدرت در روسیه، جانشینی محتمل معمولاً شامل یکی از نخبگان نظامی، امنیتی یا سیاسی است که وفاداری به کرملین را نشان دادهاند، نه چهرهای کاملاً مستقل یا مخالف سرسخت. زیرا کنترل بر نهادهای امنیتی، اطلاعاتی و اقتصادی برای حفظ ثبات برای حاکمیت حیاتی است. تحلیلگران غربی پیشنهاد میکنند که شناسایی این شبکهها، داراییها، رقابتهای درونی آنها و آمادهسازی برای سناریوهای مختلف بخش مهمی از آمادهسازی برای دوران «پسا پوتین» است.
اگر دوره پوتین به پایان برسد، تحلیلگران غربی سه مسیر احتمالی را مطرح میکنند: جانشینی کنترلشده که ادامه اقتدارگرایی و قدرتمحوری روسیه را تضمین میکند؛ انتقال قدرت بیثبات که میتواند با رقابت نخبگان و درگیری داخلی همراه شود و سیاست خارجی تهاجمیتر ایجاد کند؛ و اصلاح محدود که با وعده اصلاحات و تعامل بیشتر با غرب همراه است، اما ساختار اقتدارگرای مرکزی همچنان پابرجا خواهد ماند.
روزنامه صبح ساحل
جدیدترین اخبار
مهلت ۲۴ ساعته سازمان بازرسی به تأمین اجتماعی درباره بازنشستگان
ژیمناستهای هرمزگانی خوش درخشیدند
حضور 1900 دختر هرمزگانی در اردوهای کارآفرینی «طرح ملی یاس»
بسیج طلایهدار حضور مردمی در همه عرصهها
آگهی مزایده اموال غیرمنقول
بسیج در همه عرصهها پیشگام خدمت و پاسدار امنیت کشور است
آغاز گردهمایی بزرگ بسیجیان در گلزار شهدای بندرعباس
برنامه مسابقات تیم وحدت شهبابک بشاگرد در لیگ ۳ فوتبال هرمزگان اعلام شد.
کاروان سلامت هلالاحمر، یاریرسان اهالی روستای پرنیمه رویدر شد
استارتاپهای محیطزیستی؛ نیروی تحولساز آینده خلیجفارس
چرخش استراتژیک در رویارویی با نقره
تقابل معاونین
آیا آمادهاید قوانین بازی موفقیت را بازنویسی کنید؟
سایه بلند انرژی بر اقتصاد
حقانیت اپراتورهای بندری بهطور رسمی تثبیت شد
حقوق 1405 کارمندان دولت مشخص شد