07

آذر

1404


اجتماعی

13 آبان 1404 12:33 0 کامنت

بحران مقایسه

در بسیاری از مدارس، ارزش‌گذاری بر اساس عملکرد تحصیلی چنان عمیق شده که دانش‌آموز، نه خود را در حال یادگیری، بلکه در حال قضاوت شدن تجربه می‌کند. اضطراب امتحان دیگر فقط اضطرابِ نمره نیست بلکه اضطراب وجودی "من کافی نیستم" است. این احساس، که در سال‌های اخیر به یکی از محورهای پژوهش‌های روانشناسی بالینی نوجوانان بدل شده است. وقتی کودک از همان سال‌های ابتدایی با پیام‌های ضمنی چون "ببین دوستت چند گرفته" یا "اگه قبول نشی چی می‌گن؟" بزرگ می‌شود، در ذهنش رابطه‌ای ثابت شکل می‌گیرد: ارزش شخصی= میزان موفقیت در ارزیابی بیرونی. در نتیجه، هر شکست کوچک، نه به‌ عنوان تجربه‌ای طبیعی از یادگیری، بلکه به ‌مثابه تهدیدی علیه موجودیت تعبیر می‌شود. همین الگوی شناختی و هیجانی، به‌مرور به اضطراب فراگیر، احساس بی‌کفایتی و در مواردی افسردگی مزمن می‌انجامد.

روانشناسی رقابت

نوجوان امروز در جهانی رشد می‌کند که هم در فضای واقعی و هم در فضای مجازی، با حجم بی‌‌سابقه‌ای از مقایسه مواجه است. در مدرسه، رقابت برای نمره؛ در اینستاگرام و تیک‌تاک، رقابت برای زیبایی، محبوبیت یا مهارت. در هر دو فضا، پیام یکی است: «دیگران از تو بهترند». روانشناسی اجتماعی نشان داده است که مقایسه‌ی اجتماعی مکرر، نه‌تنها عزت نفس را کاهش می‌دهد، بلکه به احساس ناکارآمدی آموخته ‌شده منجر می‌شود. به ‌بیان روان‌تحلیل‌گرانه، نوجوان در چنین فضایی با خود آرمانی غیرواقعی زندگی می‌کند تصویری از "منِ کامل" که باید بی‌نقص، موفق و تایید شده باشد.

اما شکاف میان این خود آرمانی و خودِ واقعی، سرچشمه‌ی رنج است. این همان شکافی است که لبخندهای صبحگاهی می‌کوشند پنهانش کنند: لبخندی برای بقا، نه از شادی. سکوت نیز در این میان، نوعی مکانیسم دفاعی جمعی است سکوتی که اجازه نمی‌دهد درد به زبان بیاید، چون ترس از قضاوت و شرم، راه را بر اعتراف می‌بندد.

چرا تاب‌آوری روانی کمتر شده است؟

نسل‌های پیشین، با وجود دشواری‌های اقتصادی و اجتماعی، از نوعی شبکه‌ی حمایتی عاطفی در خانواده و جامعه برخوردار بودند. روابط چهره ‌به ‌چهره، همسایگی فعال، بازی‌های جمعی و حضور واقعی والدین در زندگی کودکان، همگی عاملی برای تقویت تاب‌آوری بودند. اما نوجوان امروز، در جهانی دیجیتالی و پرشتاب، بیش از هر زمان دیگری تنهاست. خانواده‌های مدرن، اغلب گرفتار مشغله‌ی کاری و فشار اقتصادی‌اند ارتباط والدین و فرزندان به گفتگوهای کوتاه و دستوری محدود شده و فضای مدرسه، به‌جای رشد هیجانی، بر رقابت شناختی متمرکز است. در پژوهشی از دانشگاه تربیت‌مدرس در 1402 نشان داده شد که ۶۲٪درصد دانش‌آموزان دبیرستانی احساس کرده‌اند هیچ بزرگسالی واقعا آنها را نمی‌فهمد. این عدد، در کنار افزایش موارد خودآزاری یا غیبت‌های مکرر از مدرسه، نشانه‌هایی از بحران عاطفی نسل جدید است. از منظر روانشناسی رشد، چنین احساسی مانع شکل‌گیری خودپنداره‌ی پایدار می‌شود نوجوان نه به خود اعتماد دارد، نه به بزرگسالان پیرامونش.

نشانه‌های بحران سلامت روان در مدارس

در دو سال اخیر، گزارش‌هایی از موارد اضطراب شدید، حملات پانیک، و حتی اقدام به خودکشی در میان دانش‌آموزان منتشر شده است. اگرچه آمار رسمی کمیاب است، اما مشاوران مدارس می‌گویند که درخواست برای مشاوره‌ی اضطراب و افسردگی رشد قابل توجهی یافته است. علائم هشداردهنده عبارت‌اند از: نوجوانان خواب کافی ندارند؛ میانگین خواب روزانه کمتر از ۶ ساعت گزارش شده است. فشار بیش از حد تحصیلی، سیستم شناختی را در حالت تهدید قرار می‌دهد، و در نتیجه، کارکرد حافظه کوتاه‌مدت کاهش می‌یابد. به شکل کنایه، طعنه، یا کناره‌گیری اجتماعی بروز می‌کند. روان ‌تحلیل‌گران این وضعیت را افسردگی نقاب‌دار می‌نامند؛ حالتی که فرد برای انکار درد، به نمایش شادی روی می‌آورد. این مکانیزم دفاعی در میان نوجوانان امروز به‌شدت رایج است، زیرا جامعه از آنان می‌خواهد مثبت‌اندیش باشند.

مدرسه به‌مثابه دستگاه ارزیابی

مدرسه در بسیاری از نظام‌های آموزشی، به ‌ویژه در ایران، نه به ‌عنوان فضای رشد انسانی، بلکه به ‌مثابه دستگاهی برای ارزیابی و تفکیک عمل می‌کند. در چنین سیستمی، کودک از همان ابتدا می‌آموزد که محبت و ارزشمندی مشروط‌اند: مشروط به نمره، رتبه و تایید معلم. روانشناسی انسانگرای راجرز تاکید می‌کند که برای رشد سالم، فرد باید احساس پذیرفته‌شدن بی‌قید و شرط داشته باشد. اما در فضای مدرسه، پذیرش اغلب مشروط است و همین، نخستین زخم روانی را می‌زند. از دیدگاه روان‌ تحلیل‌گری اجتماعی، مدرسه امروز نوعی "نهاد انضباطی" است که با سازوکارهای ظریف، بدن و ذهن دانش‌آموز را کنترل می‌کند همان چیزی که فوکو از آن به "قدرت انضباطی" یاد می‌کند. نوجوانی که زیر نگاه دائم معلم، خانواده و همسالان قرار دارد، به تدریج درونی‌سازی می‌کند که باید همیشه در حال اثبات خود باشد. این وضعیت، او را در وضعیت روانی اضطراب پایدار قرار می‌دهد: بدنی در حالت آماده‌باش، ذهنی خسته از ارزیابی.

مدرسه به‌ مثابه آینه‌ی جامعه

بحران سلامت روان در مدارس را نمی‌توان جدا از ساختار کلان جامعه دید. در جامعه‌ای که رقابت، مقایسه و ناامنی اقتصادی هنجار شده، نوجوان نیز همان اضطراب را بازتاب می‌دهد. به ‌بیان جامعه‌شناسی انتقادی، نظام آموزشی انعکاسِ مینیاتوری از مناسبات قدرت و ارزش در جامعه است.

اگر جامعه بر موفقیت فردی به هر قیمت تاکید کند، مدرسه نیز همین منطق را بازتولید می‌کند: رتبه‌، معدل، و قبولی در دانشگاه، به‌عنوان معیار ارزش انسانی. در چنین بستری، حتی معلمان و والدین نیز قربانی همین نظام‌اند. آنان نیز زیر فشار قرار دارند تا نتیجه بدهند، نه «رشد. بنابراین، چرخه‌ای شکل می‌گیرد که در آن همه می‌ترسند: معلم از افت نمره، والد از آینده‌ی فرزند، و دانش‌آموز از قضاوت دیگران. اضطراب ساختاری به اضطراب فردی ترجمه می‌شود؛ و در نهایت، بدن‌های خسته و ذهن‌های بی‌قرارِ نوجوانان، نشانه‌های بحران جمعی‌اند.

چه باید کرد؟

برای عبور از این وضعیت، نخستین گام به‌رسمیت شناختن رنج است. باید پذیرفت که اضطراب و افسردگی نوجوانان، ضعف شخصی نیست؛ بلکه پاسخی طبیعی به فشارهای غیرانسانی محیط است. راهکارهای روانشناختی و اجتماعی، هر دو باید هم‌زمان به کار گرفته شوند:

۱. مدرسه به‌عنوان فضای امن هیجانی

مدارس باید از محیط‌های صرفا آموزشی به فضاهای امن هیجانی تبدیل شوند. حضور فعال مشاوران آموزش‌دیده، برگزاری کارگاه‌های بیان هیجان، و آموزش مهارت‌های تنظیم هیجانی ضروری است. نوجوان باید بتواند درباره‌ی اضطراب و ترس‌هایش حرف بزند، بدون ترس از قضاوت.

۲. بازتعریف موفقیت

ضروری است که معیارهای موفقیت در مدرسه تغییر کند. به‌جای تمرکز بر نمره، باید مهارت‌های همکاری، خلاقیت و تاب‌‌آوری مورد توجه قرار گیرد. معلمان می‌توانند با بازخوردهای غیر مقایسه‌ای، حس ارزشمندی ذاتی را در دانش‌ آموز تقویت کنند.

۳. آموزش والدین

خانواده‌ها نقش مهمی در شکل‌گیری احساس کفایت یا ناتوانی دارند. والدین باید بیاموزند که محبت مشروط به موفقیت، ناخواسته کودک را در مسیر اضطراب مزمن قرار می‌دهد. گوش‌دادن واقعی، گفت‌گوی بدون قضاوت و تشویق به تجربه‌گری، راه‌هایی برای بازسازی اعتماد عاطفی‌اند.

۴. کاهش فشار ساختاری

سیاست‌گذاران آموزشی باید به بازنگری در حجم تکالیف، آزمون‌ها و رقابت‌های تحصیلی بپردازند. سلامت روان، پیش‌شرط یادگیری موثر است. اگر سیستم آموزشی این اصل را نادیده بگیرد، در نهایت، با نسلی مواجه خواهیم شد که می‌داند چگونه امتحان دهد، اما نمی‌داند چگونه زندگی کند.

۵. عادی‌سازی گفتگو درباره‌ی رنج روانی

رسانه‌ها، مدارس و والدین باید با صدایی مشترک، رنج روانی را از حاشیه به متن بیاورند. همان‌گونه که درباره‌ی تغذیه یا ورزش حرف می‌زنیم، باید درباره‌ی اضطراب، افسردگی و احساس بی‌کفایتی نیز گفتگو کنیم. سکوت، بزرگ‌ترین دشمن بهبود است.

شاید وقت آن رسیده که از خود بپرسیم: آیا واقعا لبخندهای صبحگاهی در حیاط مدرسه، نشانه‌ی شادی‌اند یا تلاشی برای بقا؟ شنیدن پاسخ این پرسش، نقطه‌ی آغاز مسئولیت جمعی ماست مسئولیتی برای ساختن مدارسی که در آن، کودک بتواند بدون ترس از قضاوت، خودش باشد: با اضطراب‌هایش، با رویاهایش و با امید به فردایی که در آن کافی بودن نه به نمره، بلکه به انسان بودن معنا شود.

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

فعالیت مدارس و دانشگاه‌های هرمزگان در روزهای ۶، ۸ و ۹ آذرماه غیر حضوری شد