اجتماعی
شش ماه از روزی که بندر شهید رجایی لرزید میگذرد، روزی که صدای مهیب انفجار، بندرعباس را در بهت و اندوه فرو برد و جان ۵۸ نفر را گرفت. اما برای خانوادههایی که عزیزانشان را در آن حادثه از دست دادند، زمان متوقف شده است. هنوز خانههایی هست که صدای در زدن را با امید شنیدن صدای یک نام میشنوند و هنوز کودکانی که در انتظار بازگشت پدر یا مادرشان از اسکله میخوابند... پنجشنبهی گذشته، خانوادههای جانباختگان در "سهراه گمرک بندرعباس" گرد هم آمدند، با قابهایی در دست، چهرههایی خسته از دوندگی و دلهایی که هنوز داغدارند.آمده بودند تا یاد عزیزانشان را زنده نگه دارند و از بیپاسخ ماندن درباره علت حادثه، وعدههای عملنشده و پروندههای نیمهکاره بگویند. برای این خانوادهها، زندگی هنوز در همان نقطهی انفجار مانده است، جایی میان خاکستر، وعده و انتظارِ عدالت.
همسرم رفت و هیچکس پاسخگو نیست...
هر روایت، یادآور نبود نظارت دقیق، ضعف در ایمنی محیطهای کاری و نبود سازوکار مشخص برای حمایت از خانوادههای قربانیان است. در میان جمع، صدای بغضگرفتهی مردی شنیده میشود که سالها در همان اسکله مشغول کار است و هر روز چشمش به مکان حادثه میافتد، خاطراتشان را دوباره زنده میکند.
مصطفی نوریزاده، همسر یکی از قربانیان حادثه به نام «حکیمه بختو» از روز حادثه میگوید: «روز حادثه، ششم اردیبهشت، طبق روال همیشگی باهم به محل کار رفتیم. همسرم را در مقابل دفترش پیاده کردم، همان کانکس دستدومی که از بوشهر منتقلشده بود و بارها نسبت به ناایمن بودن آن اعتراض کرده بود. محل استقرار کارکنان اداری شرکت سینا در مجاورت سولهای بود که در آن پودر آلومینیوم تخلیه میشد، همسرم به دلیل مشکلات تنفسی از این وضعیت آسیب میدید، اما هیچگاه به اعتراض او توجهی نشد و حتی تهدید به اخراج شده بود.»
نوری زاده می گوید: «حدود ساعت ۱۲ صدای مهیب انفجار، بندر را لرزاند. شیشهها شکست و خودروها در محوطه مچاله شدند، از دفتر خارج شدم و همهچیز بههم ریخته بود، صحنهای شبیه روز قیامت. بعد از دقایقی متوجه شدم انفجار در شرکت سینا رخ داده است.» این مرد جوان می افزاید:«هرچه به تلفن همراه همسرم تماس گرفتم، پاسخگو نبود، با نگرانی خودم را به محل رساندم، اما نیروهای امنیتی اجازه ورود نمیدادند و گفتند تعدادی مجروح به بیمارستان منتقل شدهاند. از همان ساعت تا شب، به همراه خانواده، در میان بیمارستانهای مختلف شهر بهدنبال همسرم میگشتیم تا سرانجام روز دوشنبه از پزشکی قانونی اطلاع دادند که پیکر او شناسایی شده است، تنها چند قطعه استخوان تحویل دادند » نوریزاده با صدایی آرامتر از فرزند ۱۳ سالهاش، نریمان، یاد میکند:«با مشورت روانشناس، مجبور شدیم حقیقت را به او بگوییم،هنوز هم از نظر روحی درگیر است و نبود مادرش را باور نکرده است. هر بار که در مدرسه مادران دیگر را میبیند، جای خالی مادر برایش زنده میشود.»
وی در ادامه از شرایط ناایمن محل کار و ضعف مدیریت بحران میگوید: «کانکسی که همسرم و همکارانش در آن مستقر بودند، بدون رعایت اصول ایمنی نصب شده بود. هشت نفر از کارکنان، شامل پنج زن و سه مرد (حکیمه بختو، افسانه تیما، فاطمه حاتمینژاد، سحر خاور، سمیه رییسی، فرزاد امیریان، علیرضا سمیعی و آرمان نوذرزاده) در همان کانکس جان باختند، اگر تجهیزات و آمادگی لازم وجود داشت، شاید امکان نجاتشان فراهم میشد. متأسفانه در لحظه وقوع حادثه هیچ امکاناتی برای مهار آتش یا امدادرسانی وجود نداشت.»
وی در ادامه با انتقاد از نحوهی رسیدگی به وضعیت خانوادههای جانباختگان میگوید:«مسئولان همواره تکرار میکنند که خانوادهها دیه دریافت کردهاند، درحالیکه این پرداختها صرفاً بر اساس قانون بیمه و مقررات کشور انجامشده و هیچ امتیاز یا رسیدگی ویژهای به بازماندگان صورت نگرفته است، استانداری هرمزگان مبلغی حدود ۵۰۰ میلیون تومان بهعنوان کمکهزینه بهحساب خانوادهها واریز کرد و وعدهی تأمین مسکن ملی برای آنان داده شد، اما این وعده هنوز عملی نشده است».نوری زاده به موضوع عنوان شهادت اشاره میکند و میگوید:« ثبت عنوان "شهادت" برای جانباختگان یکی از مطالبات خانوادههای این حادثه است که تاکنون از سوی استانداری، بنیاد شهید، نمایندگان مجلس، مجلس خبرگان و دفتر امامجمعه بندرعباس پیگیری شده، اما هنوز نتیجهای به دنبال نداشته است».
وی در ادامه به مشکلات مربوط به مستمری بازماندگان اشاره میکند و میگوید:«در حال حاضر درخواست ما این است که مستمری ۳۰ روزهی کامل به خانوادهها تعلق گیرد، بر اساس قانون فعلی، مستمری متناسب با سالهای خدمت محاسبه میشود، بهعنوانمثال، همسر من که ۱۸ سال سابقه داشت، تنها ۱۸ روز مستمری برای فرزندم در نظر گرفته شد که پس از رسیدن او به سن ۱۸ سالگی نیز قطع میشود، همچنین برخی از همکاران مجرد که سالها سابقه خدمت داشتند، به دلیل نداشتن وارث قانونی، هیچ مستمریای برای خانوادههایشان در نظر گرفته نشده است».وی با لحنی انتقادی ادامه میدهد: « در سطح شهر یا شرکت سینا هیچ بنر یا یادبودی برای جانباختگان نصب نشد که ما بهصورت خودجوش از شهرداری و شورای شهر بندرعباس خواستیم تابلویی برای نصب بنر در سطح شهر در اختیار ما قرار دهند که پس از پیگیریها شهرداری این تابلو در "سهراه گمرک" را رایگان در اختیار ما گذاشتند و با هزینه خود خانوادههای جانباختگان، این بنر طراحی و نصب شد.»
نوری زاده میگوید:«ما از شرکت سینا، اداره بندر، گمرک و صاحب کالا شکایت کردیم، زیرا هر یک در وقوع این فاجعه سهمی داشتند، اما این شکایتها تاکنون به نتیجه نرسیده است، حتی پس از طرح شکایت، کمکهزینههای ما از سوی شرکت سینا قطع شد و وامهایی که وعده پرداخت آن را داده بودند، متوقف شد.»نوری زاده در ادامه با اشاره به روند پیگیری حقوقی حادثه و وعدههای بینتیجهی مسئولان میگوید: «شکایت ما پیش از برگزاری مراسم چهلم عزیزانمان ثبت شد،8 خانواده بهصورت مشترک و با همکاری گروهی از وکلا که وعده داده بودند بهصورت رایگان پرونده را پیگیری میکنند، وارد عمل شدیم. در همان روزهای نخست، بسیاری از مسئولان ازجمله نمایندگان مجلس، استاندار و حتی معاون رئیس قوه قضاییه قول دادند که مقصران حادثه شناسایی و مجازات خواهند شد، اما باگذشت زمان، همه وعدهها فراموش شد و امروز، برخلاف روزهای اول، کسی پاسخگو نیست و خانوادهها باید ساعتها پشت در اتاقها منتظر بمانند.»وی میگوید: «پس از ماهها پیگیری و اعتراض خانوادههای جانباختگان و با فشار استانداری و دستگاه قضایی، شرکت سینا سرانجام قول داده است که وامها و تسهیلات معوقه را به بازماندگان پرداخت کند، با اینحال، تاکنون این وعدهها تنها در حد اعلام بوده و عملیاتی نشده است.»نوریزاده در پایان با تأکید بر ادامه پیگیری حقوقی و مطالبه عدالت میگوید: «زندگی ما از آن روز بهکلی تغییر کرده است،هیچ چیزی نمیتواند جای همسرم را پر کند. آنچه میخواهیم، نه صرفاً دیه یا کمکهای محدود، بلکه شفافیت در رسیدگی، شناسایی و مجازات مقصران و پرداخت کامل حقوق قانونی خانوادههاست. ما همچنان در انتظار پاسخی روشن و عملی از سوی مسئولان هستیم.»وی در پایان میگوید:«بزرگترین مشکل من، نبود همسرم است. یاد و خاطرهی او هر روز مرا آزار میدهد. هیچ چیز نمیتواند جای خالی او را پر کند. زندگی من و فرزندم از هم پاشیده است،هر روز با درد و دلتنگی از کنار محل حادثه میگذرم. آنچه از آن روز مانده، تنها داغی است کهنه و بیپاسخ.»
تکه ای از گردبند
همسر افسانه تیما یکی از جانباختگان حادثه انفجار در بندر شهید رجایی بندرعباس با تاکید بر اینکه ما تنها عدالت و پاسخگویی میخواهیم،نه وعده، نه دلجویی می گوید:« خواسته ما روشن است، تعیین دقیق علت حادثه، معرفی و مجازات مقصران، ثبت عنوان شهید خدمت برای جانباختگان، و تأمین حقوق کامل خانوادهها.»
امید رییسی از روز تلخ حادثه می گوید: «در زمان وقوع حادثه در محل کارم در شرکت آلومینیوم المهدی بودم، فاصله محل کارم تا اسکله زیاد نیست و با وقوع انفجار، موج حاصل از آن باعث شکستن شیشههای ساختمان شد،بلافاصله با همسرم و همکاران همسرم تماس گرفتم اما هیچ پاسخی دریافت نکردم، بلافاصله خود را به محل رساندم. وی لحظه ای سکوت می کند و ادامه می دهد:« از کانکس محل استقرار کارکنان چیزی باقی نمانده بود، در ساختمان اداری شرکت نیز تمام شیشهها شکسته و وضعیت نابسامان بود، در راهروی ورودی شرکت، فردی گفت خانمها را به درمانگاه اسکله منتقل کردهاند، به آنجا مراجعه کردم اما صحنهها بسیار تلخ و غیرقابل توصیف بود... هیچ نشانی از همسرم پیدا نکردم و اعلام کردند مجروحان را به بیمارستانهای شهر انتقال دادهاند.» رییسی که در زمان حادثه حدود چهار ماه از عروسیش می گذشت با صدای گریان ادامه می دهد:«تا نیمههای شب به همراه خانواده در جستوجوی همسرم بودیم اما نتیجهای نداشت، روز بعد تنها تکهای از گردنبندش را در محل حادثه یافتیم ... ».رییسی با ابراز گلایه از روند رسیدگی به این حادثه می گوید:«در روزهای نخست بهدلیل شرایط روحی، خانوادهها پیگیری چندانی نداشتند اما مسئولان که در آن روزها قولهایی داده بودند، پس از مدتی هیچ اقدامی نکردند، تاکنون هیچیک از مقصران حادثه مجازات یا حتی تعلیق نشدهاند،گاه نحوه برخورد برخی مسئولان با خانوادهها بهگونهای است که احساس میکنیم خودِ ما مقصر این حادثه بودهایم».وی می افزاید:«تمام جانباختگان در کانکسهای اداری مستقر بودند و کار عملیاتی انجام نمیدادند، این حادثه نشان داد که ضعف در مدیریت و ساختار ایمنی جدی است و باید انتصاب مدیران بر اساس شایستگی صورت گیرد تا از تکرار چنین فجایعی جلوگیری شود...». وی با تأکید بر خواسته اصلی خانوادهها ادامه میدهد:«ما فقط میخواهیم بدانیم علت حادثه چه بود و چه کسانی مسئول این فاجعهاند،در همان روزهای نخست، به جای پاسخگویی، از مدیران مربوطه تقدیر کردند. نیروهای آتشنشانی و اداره بندر نیز در لحظه وقوع حادثه از محل دور شده بودند و هیچگونه اقدام مؤثری انجام نشد،درخواست ما روشن است مقصران باید مشخص و مجازات شوند، و جانباختگان این حادثه به عنوان "شهید خدمت" شناخته شوند.»
مسئولان پاسخگو نیستند
شاپور خاور، پدر سحر ۲۵ ساله، یکی از جانباختگان حادثه انفجار بندر شهید رجایی و از کارکنان باسابقه اداره بنادر و دریانوردی بندرعباس، با اشاره به نحوه قرارگیری کانکس محل کار دخترش و نبود استانداردهای ایمنی، میگوید: «کانکس محل کار فرزندم در محوطه عملیاتی و بسیار نزدیک به محل انفجار قرار داشت و از استحکام لازم برخوردار نبود، اگر به جای این کانکس، ساختمان یا سازهای مقاومتر استفاده میشد، شاید عزیزان ما زنده میماندند و دچار سوختگی نمیشدند.»
وی می گوید:« بیش از سی سال است که در اداره بندر مشغول به کارهستم و در زمان حادثه در دفتر خودم بودم که حدود دو کیلومتر با محل انفجار فاصله داشت،در لحظه وقوع حادثه، موج انفجار باعث شکستن شیشههای ساختمان شد، ابتدا تصور کردم زلزله رخ داده یا حادثهای در پالایشگاه پیش آمده است، اما زمانی که دود غلیظی از سمت اسکله بلند شد، نگران شدم و بهسمت محل رفتم.» وی می افزاید:«همکارانم اصرار داشتند از محوطه خارج شویم اما نگران دخترم بودم که در شرکت سینا مشغول کار بود،زمانی که به اسکله رسیدم، نیروهای انتظامی مانع ورود میشدند. پس از اصرار زیاد توانستم خود را به نزدیکی ساختمان اداری شرکت برسانم، اما کسی آنجا نبود. فقط دود و صدای انفجار باقی مانده بود. یکی از کارکنان گفت مجروحان را به درمانگاه منتقل کردهاند. به درمانگاه اسکله رفتم، اما پاسخ روشنی دریافت نکردم، از یک بیمارستان به بیمارستان دیگر سر زدم، از شهید محمدی تا ارتش، اما اثری از دخترم پیدا نشد.»
خاور ادامه می دهد:«در نهایت عصر همان روز، به همراه یکی از همکارانم به محل حادثه بازگشتم، نیروهای انتظامی هنوز در محل بودند، با سختی وارد محدوده شدم و با صحنهای دردناک روبهرو شدم، کانکس کاملاً متلاشی شده بود،میان آوار و دود، یکی از کارکنان شرکت گفت جنازهای پیدا شده که گردنبند طلا به گردن دارد. جلو رفتم و فهمیدم که متعلق به دختر خودم است... پیکر او کاملاً سوخته بود. حوالی ساعت پنجونیم عصر پیکر را به سردخانه منتقل کردند.»
وی با اشاره به پیگیریهای انجامشده می گوید:«پس از حادثه، شکایت ثبت کردیم، دیه و بیمه عمر و کمکهزینه کفن و دفن پرداخت شد...»
پدر سحر با تأکید بر ضرورت روشن شدن ابعاد حادثه تصریح می کند:«هیچکس نمیتواند حال ما را درک کند، دخترم در آستانه ازدواج بود، ما از کسی غرض شخصی نداریم، فقط میخواهیم بدانیم چه اتفاقی افتاده است، علت انفجار چه بود و بار چه محمولهای باعث این حادثه شد؟ حق ماست که بدانیم چرا فرزندانمان قربانی شدند.» وی در پایان می گوید:«انتظار داریم جانباختگان این حادثه بهعنوان شهید خدمت شناخته شوند و سازمان تأمین اجتماعی نیز پرداخت کامل مستمری را برای خانوادهها در نظر بگیرد،این کمترین حق کسانی است که در مسیر کار و خدمت جان خود را از دست دادند.»
۲۲ روز انتظار
در میان خانوادههایی که در حادثه انفجار بندر شهید رجایی عزادار شدند، نام حسن رنجبر، کارگر ۳۶ ساله شرکت «سینا»، نیز دیده میشود، مردی که تنها دو ماه پیش از حادثه، از واحد حراست به بخش HSE منتقلشده بود. ...همسرش، آن روز را اینگونه به یاد میآورد:«ساعت حدود ۱۲ بود، فکر کردم زلزله آمده. هر بار که زلزلهای میشد، همسرم تماس میگرفت و جویای حالم می شد، اما این بار تماسی از او نداشتم، خودم تماس گرفتم، گوشیاش در دسترس نبود. دلشوره داشتم، چند دقیقه بعد از طریق خانواده شنیدم که در بندر شهید رجایی انفجاررخ داده است. بیوقفه تماس میگرفتم اما پاسخی نبود....» وی ادامه میدهد:« ۲۲ روز بعد، دستهکلیدش را پیدا کردند... تنها نشانهای که از او برایمان مانده است.»وی از روزهای بعد از حادثه میگوید:«دخترم هر شب قبل از خواب سراغ پدرش را میگیرد و به عکسش نگاه میکند. ماندهام با یک کودک بیتاب و خانهای که هر گوشهاش یاد اوست.» این زن جوان ادامه میدهد:«فقط دیه پرداخت کردند و گفتند حقوقش15 روزه محاسبه میشود، 15میلیون تومان. درحالیکه همسرم حدود 40 میلیون حقوق داشت.»تنهایی یک مادر
در میان بازماندگان حادثه انفجار بندر شهید رجایی، همسر حمید توتازهی، کارگر جوان شرکت سینا، نیز حضور دارد،زنی اهل زاهدان، متولد ۱۳۷۵، که حالا با سه فرزند ۹، ۷ و یکساله، تنها مانده است.وی با صدایی آرام اما پر از درد میگوید:«چهار سال بود در بندرعباس زندگی میکردیم. روز حادثه زاهدان بودم، برای دیدن خانوادهام رفته بودم. شنبه خبر دادند که در اسکله شهید رجایی انفجار شده است. هر چه تماس گرفتیم، گوشی همسرم خاموش بود. برادرانم که همکارش بودند، به همهجا سر زدند... تا اینکه دو روز بعد ، پیکر بی جان همسرم درحالی که یک دستش قطع شده بود در آرامستان پیدا شد.»
وی لحظهای سکوت میکند، بعد ادامه میدهد:«هیچکس برای هزینه حمل و کفنودفن کمکی نکرد. فقط دیه پرداخت شد و دیگر هیچ. بعد از حادثه، چون نمیتوانستم اجاره خانه را در بندرعباس بپردازم، با سه بچهام برگشتم زاهدان، پیش پدر و مادرم. زندگی سخت شده... نه فقط از نظر مالی، از نظر روحی هم. بچهها هنوز باور نکردهاند که پدرشان برنمیگردد.»
فقط میخواهیم بدانیم چرا...
در میان خانوادههای داغدار حادثه انفجار بندر شهید رجایی، پدر سروش نیکنام نیز از روزهای تلخ خود میگوید. نیکنام، بازنشسته آموزشوپرورش از شهرستان رستم در استان فارس، حالا پسر ۲۹ سالهاش را فقط در خاطرهها دارد.وی میگوید:«سروش متولد ۱۳۷۲ بود، در شرکت سینا کار میکرد و پیشتر در چند شرکت دیگر هم سابقه فعالیت داشت. بعد از انفجار گفتند هیچ جسدی از او پیدا نشده، فقط چند تکه استخوان آوردند که گفتند مربوط به اوست و همان را دفن کردیم. »
این پدر داغدار، با اندوهی عمیق از بیتوجهی مسئولان گلایه دارد:« به ما گفتند چون بیمهپردازیاش کمتر از ده سال بوده و ازدواج نکرده، هیچ مزایایی شامل حال خانوادهاش نمیشود،از روز حادثه تا امروز هیچکس سراغی از ما نگرفته است. ما فقط میخواهیم علت این حادثه مشخص شود، مقصران معرفی و مجازات شوند و جانباختگان بهعنوان شهید خدمت شناخته شوند تا لااقل حقی برای خانوادهها در نظر گرفته شود.» این مرد در پایان با صدایی بغضگرفته میگوید:«ما چیزی جز دانستن حقیقت نمیخواهیم. فقط بگویند چرا و چگونه این فاجعه رخ داد. فرزندان ما در محوطهای کار میکردند که هیچ ایمنی نداشت — کانکسهای فرسوده، بدون تجهیزات، در کنار مواد خطرناک. این حادثه قابل پیشبینی بود، اما کسی پاسخگو نیست.»
وعدهها بر زمین مانده
در میان جمعیت، خانوادهی آرمان نوذرزاده قهرمان قایقرانی آبهای آرام یکی از دهها خانوادهای است که همچنان پیگیر سرنوشت اداری و حقوقی عزیز خود است. خواهر وی میگوید: «آن روز در باشگاه بودم که لرزش شدیدی احساس کردم، ابتدا فکر کردم زلزله آمده است، چند دقیقه بعد از اسکله تماس گرفتند و گفتند دود سیاه همهجا را گرفته است، با برادرم تماس گرفتم، ابتدا در دسترس نبود و بعد گوشیاش خاموش شد. از همان لحظه تا شب، بیمارستانها، سردخانهها و مراکز امدادی را گشتیم، اما هیچ خبری نبود تا زمانی که برای شناسایی پیکر برادرم فراخوانده شدیم.»وی میافزاید:«بعد از حادثه، مسئولان زیادی آمدند و قول پیگیری دادند، اما تاکنون هیچ اقدام مؤثری انجام نشده. تنها چند تکه از استخوان پیکر برادرم از طریق آزمایش DNA شناسایی شد، اما هنوز وضعیت رسمی شهادت او و تعدادی دیگر از جانباختگان مشخص نشده است. شش ماه است میان ادارات مختلف سرگردانیم، بیآنکه پاسخ روشنی بگیریم.»
نوذرزاده با اشاره به شرایط دشوار سایر خانوادهها ادامه میدهد: «بسیاری از بازماندگان مستأجرند و فرزندان خردسال دارند. وعدهی تأمین مسکن داده شد اما هنوز هیچ اقدامی عملی نشده است. خانوادهی رانندگان و صاحبان کامیونهایی که در محل حادثه جان باختند نیز نه خسارتی دریافت کردهاند و نه وضعیتشان مشخص است. متأسفانه قوانین و بروکراسیهای اداری سد راه شدهاند.»
او یکی از مطالبات اصلی خانوادهها را ساخت بنای یادبود قربانیان عنوان میکند و میگوید:«شهردار بندرعباس در دیداری با خانواده ای ما،وعدهی احداث یادمان شهدا را داد، اما هنوز اقدامی صورت نگرفته است. ما خودمان با مجوز شهرداری و همکاری چند خانواده تصمیم گرفتیم بنری یادبود در سطح شهر نصب کنیم تا یاد عزیزانمان زنده بماند.»به گفتهی خانوادهی نوذرزاده، مطالبهی اصلی آنان روشن شدن ابعاد حادثه، تعیین وضعیت رسمی شهدا، پرداخت خسارات و عمل به وعدههایی است که از نخستین روزها مطرح شد اما تا امروز بینتیجه مانده است.
تنهایی یک مادر
همسر حمید توتازهی کارگر جوان شرکت سینا، زنی اهل زاهدان که حالا با سه فرزند ۹، ۷ و یکساله تنها مانده است.وی با صدایی آرام اما پر از درد میگوید:«چهار سال در بندرعباس زندگی میکردم. روز حادثه زاهدان بودم، برای دیدن خانوادهام رفته بودم که خبر دادند در اسکله شهید رجایی انفجار شده است ... دو روز بعد ، پیکر بی جان همسرم درحالی که یک دستش قطع شده بود پیدا شد.»وی ادامه میدهد:«بعد از حادثه، چون نمیتوانستم اجاره خانه را در بندرعباس بپردازم، با سه بچهام برگشتم زاهدان، پیش پدر و مادرم. زندگی سخت شده... نه فقط از نظر مالی، از نظر روحی هم. بچهها هنوز باور نکردهاند که پدرشان برنمیگردد.»
نیمسال پس از «شنبهی سیاه بندرعباس»
بررسی روایت بازماندگان و خانوادههای داغدار نشان میدهد که مهمترین چالش پس از حادثه، بیپاسخ ماندن علت انفجار، نبود شفافیت در روند رسیدگی قضایی و عدم پاسخگویی مسئولان و مدیران مربوطه است. وعدههای اولیه مقامات تاکنون به نتایج ملموس منتهی نشده است. خانوادهها تأکیددارند که دیهها و پرداختهای محدود بیمه و کمکهای موقت، هرچند انجامشده، نمیتواند جایگزین عدالت و پاسخگویی مسئولان باشد. مطالبه اصلی آنها اکنون فراتر از پرداخت مستمری است، روشن شدن حقیقت، معرفی و مجازات مقصران و اعطای عنوان «شهید خدمت» برای جانباختگان، از درخواستهای فوری خانوادههاست...

روزنامه صبح ساحل
جدیدترین اخبار
تاکید استاندار هرمزگان بر آمادگی کامل استان برای مقابله با آنفلوانزا
رشد ۶۸ درصدی تامین ارز واردات شیرخشک
کشف ۴۸۵ هزار نخ سیگار قاچاق در بندرعباس
کشف ۳۲ هزار لیتر سوخت قاچاق در خمیر
نتایج نهایی آزمون دانشنامه تخصصی دندانپزشکی اعلام شد
استقبال چشمگیر مردم کویت از آثار نویسندگان ایرانی
فعالیت مدارس و دانشگاههای هرمزگان در روزهای ۶، ۸ و ۹ آذرماه غیر حضوری شد
جذب کارشناس کشتیرانی در دپارتمان حملونقل دریایی گروه IKJ
اردوی جهادی سلامت محور در بندرخمیر برگزار شد
استاندار هرمزگان: آماده مقابله با موج جدید آنفلوانزا هستیم
دور جدید پیش فروش محصولات شرکت سایپا
خودروهایی که در تست ایمنی رد شوند، اجازه تولید ندارند
سقف گرانترین پرواز ۶ میلیون و ۹۰۰ هزار تومان/ بلیتها از نرخ تعیین شده ارزانتر فروخته میشوند
تهران آلودهترین شهر جهان شد
تغییر ساعت و ورزشگاه سه مسابقه از هفته یازدهم لیگ برتر فوتبال