05

آذر

1404


اجتماعی

05 آبان 1404 09:58 0 کامنت

ساختار قدرت نهادینه شده

بیمارستان به عنوان یک سازمان، نمونه کلاسیک یک بوروکراسی سلسله‌مراتبی است. در راس این هرم، پزشکان قرار دارند که دارای بالاترین سطح قدرت، مشروعیت و خودمختاری حرفه‌ای هستند. این اقتدار ریشه در سال‌ها آموزش تخصصی، پرستیژ اجتماعی و پشتیبانی قانونی دارد. در مقابل، پرستاران، علی‌رغم تحصیلات دانشگاهی و مجوزهای حرفه‌ای، عموما در جایگاهی اجرایی و تابع تعریف می‌شوند. گفته‌های پزشکان "دستور" تلقی می‌شود و انتظار می‌رود پرستاران آن را بدون چالش قابل توجهی اجرا کنند. این پویایی تنها یک توافق ساده نیست بلکه توسط ساختارهای بیمارستان تقویت می‌‌شود. سیستم‌های گزارش ‌دهی، جلسات مدیریتی که پرستاران در آن حضور کمرنگی دارند و تفاوت فاحش در دستمزدها، همگی به بازتولید این سلسله‌مراتب کمک می‌کنند. از منظر روانشناسی اجتماعی، این وضعیت می‌تواند منجر به "انزوای اپیزودیک" در میان پرستاران شود یعنی احساسی از ناتوانی و ناامیدی ناشی از ناتوانی در اثرگذاری بر بهبود بیمار، علی‌رغم داشتن دانش و نزدیکی بیشتر به او. این احساس، رضایت شغلی را کاهش داده و منجر به فرسودگی شغلی می‌شود. آمارها گویای این بحران هستند: بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت کمبود جهانی پرستار به ۵.۹ میلیون نفر می‌رسد و فرسودگی شغلی یکی از دلایل اصلی ترک این حرفه است.

سرمایه نامرئی پرستار

یکی از قدرتمندترین و در عین حال نادیده گرفته‌شده‌ترین دارایی‌های پرستار، "دانش ضمنی" اوست. این دانش، حاصل تجربه مستقیم و مداوم با بیماران است توانایی درک تغییرات ظریف در وضعیت بیمار که ممکن است در اعداد و نمودارها منعکس نشود. یک پرستار مجرب می‌تواند با نگاهی به چهره بیمار، نحوه تنفس او یا حتی سکوت غیرمعمولش، متوجه تشدید یک بحران شود، پیش از آنکه علائم حیاتی به طور خطرناکی تغییر کند. این دانش، شهودی، شخصی و به سختی قاب انتقال است. بر خلاف "دانش صریح" پزشک که در قالب تشخیص‌ها و پروتکل‌های مکتوب بیان می‌شود، دانش ضمنی پرستار در کنار دانش آکادمیک و حرفه‌ای او، در حین عمل و در بستر واقعی مراقبت شکل می‌گیرد. جامعه‌شناسان بر این باورند که این نوع دانش در محیط‌های سلسله‌مراتبی اغلب کم‌ارزش شمرده می‌شود، زیرا با معیارهای سنتی "تخصص" مطابقت ندارد. هنگامی که پرستاری بر اساس این دانش هشدار می‌دهد و با پاسخ "من پزشک هستم، تو پرستاری" مواجه می‌شود، نه تنها دانش او نادیده گرفته می‌شود، بلکه عزت نفس حرفه‌ای او نیز خدشه‌دار می‌گردد. این امر یک تناقض دردناک ایجاد می‌کند: سیستمی که برای نجات زندگی طراحی شده است، یکی از ارزشمندترین منابع اطلاعاتی و عملکردی خود را نادیده می‌گیرد.

سوءاستفاده نظام‌مند

در پشت صحنه ظاهرا استریل و حرفه‌ای بیمارستان، یک اپیدمی خاموش و فرساینده جریان دارد: قلدری و سوءاستفاده سیستماتیک علیه پرستاران. این پدیده تنها به درشتی‌های پراکنده محدود نمی‌شود، بلکه به شکلی نهادینه در ساختار قدرت بیمارستان تنیده شده است. مصادیق آن از «خشونت عمودی» (خشونت همکاران همرده علیه یکدیگر برای تخلیه فشارهای وارده) تا سوءاستفاده کلامی و تحقیر از سوی برخی پزشکان در ملا عام و در برابر چشمان بیماران و سایرین را در بر می‌گیرد. این رفتارها اغلب در پوشش «حفظ استانداردهای سختگیرانه» یا «فشار ذاتی محیط پراسترس» توجیه می‌شوند. از منظر روانشناسی، این محیط سمی، منجر به بروز «عوارض اخلاقی» در پرستاران می‌شود وضعیتی دردناک که در آن فرد می‌داند چه اقدام درستی وجود دارد، اما به دلیل موانع بیرونی یا ترس از عواقب، قادر به انجام آن نیست. این تعارض درونی، همراه با استرس مزمن ناشی از تحقیر، به فرسودگی شغلی، اضطراب، افسردگی و نهایتا سندرم فرار مغزها از سیستم سلامت می‌انجامد. آمارهای نگران‌کننده، از جمله مطالعات داخلی، نشان می‌دهند که درصد قابل توجهی از پرستاران انواعی از این رفتارها را در طول دوران خدمت خود تجربه کرده‌اند. این سوء استفاده تنها یک مسئله انسانی نیست، بلکه خطری جدی برای ایمنی بیمار محسوب می‌شود، چرا که پرستاری که قربانی قلدری است، عزت نفس و تمرکز حرفه‌ای لازم برای ارائه مراقبتی ایمن و مطلوب را از دست می‌دهد.

سایه سنگین یک حرفه زنانه

برای درک کامل این پویایی، نمی‌توان از نقش محوری جنسیت چشم پوشید. پرستاری در سراسر جهان به طور سنتی یک حرفه "زنانه" تلقی می‌شود. در ایران نیز این آمار چشمگیر است طبق گزارش نظام پرستاری کشور، بیش از ۹۰ درصد پرستاران را زنان تشکیل می‌دهند. این در حالی است که پزشکی، به ویژه در تخصص‌های پردرآمد و پرنفوذ، تاریخی مردانه دارد. جامعه‌شناسی جنسیت به ما می‌آموزد که صفات مرتبط با پرستاری همچون مراقبت، دلسوزی، تبعیت و خدمتگذاری در بسیاری از فرهنگ‌ها به عنوان صفات "زنانه" تعریف و اغلب در مقایسه با صفات "مردانه"ی رهبری، قاطعیت و عقلانیت (که به پزشکان نسبت داده می‌شود) کم‌ارزش‌تر شمرده می‌شوند. این کلیشه‌های جنسیتی به ساختار قدرت در بیمارستان مشروعیت می‌بخشند. هنگامی که یک پرستار عمدتا زن سعی می‌کند با قاطعیت بیشتر عمل کند یا دانش خود را ابراز کند، ممکن است به عنوان "تهاجمی" یا "عاطفی" برچسب بخورد، در حالی که همان رفتار از سوی یک پزشک مرد "مصمم" و "کارآمد" تفسیر می‌شود. این پدیده که در روانشناسی از آن به عنوان "ضدیت همکاری" یاد می‌شود، زنان را در موقعیتی دشوار قرار می‌دهد: اگر مطیع باشند، نادیده گرفته می‌شوند و اگر قاطع باشند، مجازات می‌شوند.

راهکارهایی برای تحول

تغییر این پویایی ریشه‌دار نیازمند تحولی چندسطحی است که شامل تغییر نگرش‌های فردی تا اصلاح ساختارهای سازمانی می‌شود.

بازتعریف آموزش حرفه‌ای

برنامه‌های درسی دانشکده‌های پزشکی و پرستاری باید از همان ابتدا بر کار تیمی و احترام متقابل تأکید کنند. آموزش‌های بین‌حرفه‌ای می‌تواند کلیشه‌ها را از بین برده و درک متقابل را از دوران دانشجویی نهادینه کند.

ایجاد ساختارهای نهادی برای شنیدن

بیمارستان‌ها باید فضاهای امن و سیستماتیکی برای گفتگوی بالینی ایجاد کنند. حضور پرستاران در جلسات کلینیکی مهم، کمیته‌های اخلاق پزشکی و هیئت‌های مدیره نه یک امتیاز، که یک ضرورت است. سیستم‌های "گزارش‌دهی بدون مجازات" برای نگرانی‌های بالینی می‌تواند پرستاران را بدون ترس از تلافی تشویق به صحبت کند.

ارزش‌گذاری رسمی دانش ضمنی

سیستم‌های ارزیابی عملکرد باید شاخص‌هایی برای شناسایی و پاداش دادن به مواردی که دانش ضمنی پرستاران منجر به پیشگیری از خطا یا بهبود بیمار شده است، در نظر بگیرند.

توانمندسازی از طریق رهبری

ایجاد نقش‌های رهبری بالینی برای پرستاران مجرب مانند پرستاران متخصص بالینی یا پرستاران محقق می‌تواند یک مسیر شغلی جایگزین ایجاد کند و الگوهای قدرتمندی برای دیگران باشد. این نقش‌ها به آنان این اختیار را می‌دهد که در سطحی برابر با پزشکان در مورد طرح مراقبت از بیمار تصمیم‌گیری کنند.

افزایش آگاهی از سوگیری جنسیتی

برگزاری کارگاه‌های آموزشی در مورد سوگیری ناخودآگاه برای تمامی پرسنل درمانی می‌تواند به شناسایی و کاهش کلیشه‌های جنسیتی که بر قضاوت‌های بالینی و تعاملات روزمره تاثیر می‌گذارند، کمک کند.

نبرد قدرت در راهروهای بیمارستان، نبردی برای به رسمیت شناختن است. پرستار، با دانش آکادمیک و ضمنی غنی و حضور بی‌وقفه‌اش در کنار تخت بیمار، ستون فقرات سیستم سلامت است. با این حال، سیستم‌های سلسله ‌مراتبی و سوگیری ‌های جنسیتی دیرینه، صدای او را خاموش و نقشش را کمرنگ کرده است. تقویت این صدا تنها به معنای بهبود شرایط کاری پرستاران نیست این یک ضرورت برای ایمنی بیمار و کیفیت مراقبت‌های سلامت است. زمانی که پرستار بتواند آزادانه دانش خود را به اشتراک بگذارد، زمانی که هشدارش با دقت شنیده شود و تخصصش به اندازه تخصص پزشک ارزشمند تلقی گردد، بیمارستان به جایگاهی واقعا شفابخش تبدیل خواهد شد. مکانی که در آن، قدرت نه از جایگاه، که از خرد جمعی و همکاری اصیل سرچشمه می‌گیرد. این تحول، نه یک انتخاب، که یک سرمایه‌گذاری حیاتی برای آینده نظام سلامت است.

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

همه نمایندگان سیم‌کارت سفید دارند!