05

آذر

1404


فرهنگی و هنری

30 مهر 1404 08:45 0 کامنت

تفسیر اول:

می‌گویند شاعر یک خانه‌ی کلنگی داشته است. ولی از فرط ناچاری به خاطر سر و سامان دادن به زندگی یکی یکدانه پسرش، می‌خواسته آن را زیر قیمت روز - در بعضی نسَخ «اکازیون» آمده است - بفروشد. ولی خانه‌ی شاعر برگه‌ی پایان کار نداشته است.

شاعر مادرمرده هر روز از خروس خان تا بوق سگ! در حواشی و حوالی میزهای مختلف می‌گشته تا با گرفتن برگه، عروسی پسر دردانه‌ی حسن کبابی‌اش! را راه بیندازد. ولی روزانه به طور مرتب از این میز به آن میز حواله‌اش می‌دادند. شاعر بعد از مدت‌ها دوندگی، در جواب پسرش که از طول کشیدن کار کلافه شده بوده، فوراً این بیت را می‌سراید و بر بخت نامراد که او را تنها و بی‌آشنا گیر شهرداری انداخته، نفرین می‌کند!

تفسیر دوم: بعضی از مفسران عقیده دارند که چون شاعر اصلاً فرزند نداشته، بنابراین سرودن این شعر ربطی به شهرداری یا سایر ادارات دولتی نداشته و وی این شعر را از روی قصد و با سوء نیت سروده! که کسانی تفسیر اول را از آن برداشت کنند و نسبت به شهرداری بدبین بشوند!

تفسیر سوم: عده‌ای از حاشیه پردازان! نوشته‌اند که: تازه اگر هم شاعر، فرزند داشته، خیلی بی‌جا کرده است که خواسته به خاطر دست بالا کردن برای وی، خانه‌ی آباء و اجدادی‌اش را بفروشد و وقت شهرداری را برای صدور پایان کار تلف کند!

«گلباجی»

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

فعالیت مدارس و دانشگاه‌های هرمزگان در روزهای ۶، ۸ و ۹ آذرماه غیر حضوری شد