29

مهر

1404


فرهنگی و هنری

29 مهر 1404 10:36 0 کامنت

محتوای کتاب

کتاب با نگاهی تاریخی آغاز می‌کند و به ما یادآور می‌شود که مفهوم «زمان» در زندگی انسان همیشه به یک معنا نبوده است. در جوامع سنتی، زمان بیشتر در قالب چرخه‌های طبیعی و اجتماعی معنا پیدا می‌کرد، اما با ظهور سرمایه‌داری صنعتی و گسترش مصرف، زمان خطی، اندازه‌پذیر و قابل مبادله شد. ساعت، تقویم و ریتم کار کارخانه‌ها، نوعی نظم زمانی تازه پدید آوردند که در آن، انسان‌ها باید زندگی‌شان را با زمان‌سنجی دقیق هماهنگ می‌کردند.

در همین بستر بود که مصرف زمان به عنوان بخشی از هویت مدرن پدید آمد؛ زمانی برای کار، زمانی برای استراحت، زمانی برای خرید، زمانی برای تفریح و همه اینها در پیوندی تنگاتنگ با کالاها، خدمات و فناوری‌ها شکل گرفتند. در نگاه ترنتمان، زمان در جهان مدرن دیگر یک پس‌زمینه خنثی نیست، بلکه به بخشی از کالبد مصرف تبدیل شده است. او می‌نویسد که «زمان را می‌توان خرید»؛ عبارتی که در ظاهر ساده است، اما عمق مفهومی فراوانی دارد. از غذاهای آماده و خدمات سریع‌السیر گرفته تا اپلیکیشن‌هایی که وعده صرفه‌جویی در وقت می‌دهند، همه در واقع به ما زمان می‌فروشند. اما پرسش اساسی کتاب این است که آیا این زمانِ خریداری‌شده واقعاً زمانِ آزاد است؟ یا برعکس، ما را در چرخه‌ی تازه‌ای از شتاب و اضطراب گرفتار می‌کند؟

نقاط قوت و چالش‌ها

یکی از نقاط قوت کتاب، نگاهی چندوجهی و غیرخطی به پدیده‌ی مصرف است. نویسندگان با ترکیب دیدگاه‌های مردم‌شناسی، تاریخ و جامعه‌شناسی، می‌کوشند نشان دهند که زمان در زندگی روزمره صرفا به معنای ساعت یا تقویم نیست، بلکه در دل رفتارها و عادت‌ها جریان دارد. به تعبیر آنها، هر عمل مصرفی از نوشیدن چای تا سفر رفتن نوعی سازمان‌دهی زمانی است. به‌طور مثال، نوشیدن چای در ژاپن یا بریتانیا فقط کنشی مصرفی نیست؛ نوعی ریتم، وقفه، مکث و تعامل زمانی است که در بستر فرهنگی معنا پیدا می‌کند. کتاب در سراسر خود از مثال‌های تاریخی و فرهنگی بهره می‌گیرد تا نشان دهد چگونه زندگی روزمره به مرور دچار شتاب شده است. در فصل‌هایی از کتاب، تحولات بریتانیا در سال‌های ۱۹۳۷ تا ۲۰۰۰ بررسی می‌شود تا دیده شود چگونه ریتم زندگی شهری دگرگون شده؛ چگونه رفت‌وآمدها، کارهای خانه، اوقات فراغت و حتی وعده‌های غذایی تحت تاثیر فناوری و مصرف تغییر کرده‌اند.

دیگر نیازی نیست منتظر فصل برداشت بمانیم تا لذت محصول تازه را تجربه کنیم؛ کالاها و خدمات زمان را فشرده‌اند و هر چیزی را در هر لحظه ممکن ساخته‌اند. اما همین امکانِ همیشگی، فشار زمانی و روانی تازه‌ای بر انسان معاصر تحمیل کرده است. ترنتمان در این میان، به نقد تصور ساده‌انگارانه از پیشرفت زمانی می‌پردازد. از نظر او، تصور عمومی این است که با پیشرفت فناوری و افزایش سرعت، ما زمان بیشتری برای خودمان پیدا می‌کنیم؛ اما واقعیت معکوس است. به جای آزاد شدن زمان، ما در چرخه‌ای از کار و مصرف گرفتار می‌شویم که مدام از ما می‌خواهد سریع‌تر شویم. تلفن همراه، اینترنت، وسایل حمل‌ونقل سریع و شبکه‌های اجتماعی، زمان را فشرده‌تر از هر دوره‌ی دیگری کرده‌اند. اما در عوضِ آرامش، اضطراب از «کمبود زمان» را به ما داده‌اند. در واقع، کتاب نشان می‌دهد که انسان مدرن همواره از زمان شکایت دارد، حتی اگر ساعت‌ها در روز صرف کارهای غیرضروری کند؛ این تناقض در قلب زندگی مدرن نهفته است.

زمان‌مندی اشیا

یکی از فصل‌های درخشان کتاب، به مفهوم زمان‌مندی اشیا می‌پردازد؛ اینکه هر شیء حامل نوعی زمان خاص است. اشیا نه‌تنها در زمان حضور دارند، بلکه زمان را نیز شکل می‌دهند. یک فنجان قهوه، یک تلفن همراه، یک خودرو یا حتی یک ساعت مچی، همگی روابط زمانی خاصی را در زندگی ما سامان می‌دهند. برخی ما را به کندی و مکث دعوت می‌کنند، برخی دیگر شتاب را در ما تزریق می‌کنند. اشیا، زمان را میان انسان‌ها توزیع می‌کنند: زمان کار، زمان فراغت، زمان انتظار، زمان پاسخ‌‌گویی. از این منظر، مصرف اشیا نوعی مصرف زمان است و برعکس، تجربه‌ی زمان بدون اشیا قابل تصور نیست. کتاب از خواننده می‌خواهد که به روابطش با اشیا و زمان با نگاهی تازه بنگرد. به عنوان مثال، «خریدن زمان» از طریق وسایل جدید، در ظاهر به ما آزادی می‌دهد، اما در عمل، اغلب ما را در زنجیره‌ی مصرف بیشتر گرفتار می‌کند. خرید ماشین برای صرفه‌جویی در وقت، ممکن است به ترافیک و زمان تلف‌شده بیشتری بینجامد؛ استفاده از تلفن همراه برای سرعت ارتباط، گاه سبب فرسودگی روانی و حواس‌پرتی می‌شود. بدین‌ترتیب، نویسندگان به شکلی ظریف نشان می‌دهند که آزادی زمانی در جامعه مصرفی، اغلب توهمی است که خود مصرف آن را بازتولید می‌کند.

تفاوت با سایر کتاب‌ها

آنچه کتاب را از آثار مشابه متمایز می‌کند، نگاه فرهنگی و نه صرفا اقتصادی به مصرف است. ترنتمان و همکارانش مصرف را نه نتیجه انتخاب‌های فردی، بلکه محصول ساختارهای فرهنگی، تاریخی و مادی می‌دانند. زمان‌بندی‌های اجتماعی از تقویم کاری گرفته تا تعطیلات، از ساعت ناهار تا پخش تلویزیونی برنامه‌ها همگی به نحوی در خدمت نظام مصرف طراحی شده‌اند. زندگی روزمره در جوامع مدرن نوعی ریتم جمعی دارد که به شکل نامرئی اما دقیق، رفتارهای فردی را تنظیم می‌کند.

خواندن این کتاب، به‌ویژه برای ما که در جامعه‌ای در حال گذار زندگی می‌کنیم، آموزنده است. ایران امروز نیز مانند بسیاری از جوامع دیگر، گرفتار دوگانگی سرعت و کندی است: از یک سو، فناوری، شبکه‌های اجتماعی و الگوهای مصرفی غربی ما را در مدار سرعت قرار داده‌اند؛ از سوی دیگر، ساختارهای اداری، فرهنگی و شهری هنوز با ریتمی متفاوت حرکت می‌کنند. نتیجه آن است که بسیاری از ما در کشاکش میان این دو زمان زندگی می‌کنیم شتاب‌زده اما در انتظار، مدرن اما گرفتار گذشته، همیشه عجول و در عین حال بی‌زمان. کتاب ترنتمان می‌تواند به ما بیاموزد که این وضعیت نه صرفاً «ویژگی شخصی»، بلکه پدیده‌ای اجتماعی و فرهنگی است که ریشه در نظم مصرف دارد.

ترنتمان در نهایت از ما نمی‌خواهد که به زندگی پیشاصنعتی بازگردیم، بلکه دعوت می‌کند تا آگاه‌تر شویم. اگر بفهمیم چگونه مصرف، زمان ما را شکل می‌دهد، شاید بتوانیم راهی برای بازپس‌گیری آن بیابیم؛ شاید بتوانیم آگاهانه‌تر انتخاب کنیم که چه چیزی ارزش صرف زمان دارد و چه چیزی نه. کتاب، ما را به بازاندیشی در رابطه‌مان با زمان دعوت می‌کند؛ رابطه‌ای که در ظاهر طبیعی، اما در حقیقت سیاسی و فرهنگی است.

در جهانی که هر لحظه‌اش در معرض مصرف است، چنین کتابی نه فقط پژوهشی دانشگاهی، بلکه نوعی آینه است برای ما؛ آینه‌ای که در آن می‌توانیم چهره‌ی خسته، شتاب‌زده و زمان‌باخته‌ی خود را ببینیم، اما شاید در همان نگاه، فرصتی برای مکث و اندیشیدن نیز بیابیم.

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

موارد ابتلای تب دنگی در هرمزگان به ۷۶ نفر رسید