اجتماعی
صبحهای شهرهای بزرگ، اغلب با بوق، ازدحام و اضطراب آغاز میشود. خیابانها پر از آدمهاییاند که گویی از همان لحظهی بیدار شدن، در مسابقهای نادیدنی شرکت کردهاند. عجله، بیحوصلگی و خشم پنهان در چهرهها، بخشی از زیست روزمرهی شهرنشینان شده است. رانندهای که از قرمز شدن چراغ به تنگ آمده، کارمندی که در مترو به دیگران تنه میزند، فروشندهای که از کوچکترین اعتراض مشتری برآشفته میشود همه نشانههایی از چیزی عمیقتر از عصبانیت سادهاند. در زیر پوست شهر، فشار روانی و اجتماعی در حال انباشت است. خشم شهری پدیدهای فردی نیست نتیجهی سازوکارهایی است که در لایه های اقتصادی، فضایی و فرهنگی شهر عمل میکنند. شهر، دیگر فقط محل زندگی نیست، بلکه شبکهای از رقابت، نابرابری و تنش دائمی است که در آن بدن و ذهن انسان در حالت آماده باش میماند. هر روزه در معرض صدا، ترافیک، آلودگی و اخبار تلخ قرار گرفتن، سطح تحمل را کاهش میدهد و روابط انسانی را شکننده میسازد. در چنین فضایی، خشم نه بهعنوان هیجانی گذرا، بلکه به شکل حالتی پایدار از زیستن در میآید حالتی که در رفتار، زبان و حتی در بدنها رسوب کرده است. در دل این مقال به ساز و کارهای شکلگیری و تداوم خشم شهری میپردازیم از تجربهی فردی بیقدرتی و ازدحام روانی گرفته تا نابرابری فضایی، تحریک رسانهای و سیاست زدایی از خشم. پرسش اصلی این است: چرا شهرهای بزرگ، که قرار بود نماد پیشرفت باشند، به کانون خشم تبدیل شدهاند؟
شهر، بهمثابه سازوکاری مولد فشار
شهر مدرن قرار بود محل فرصت باشد جایی که انسان از محدودیتهای سنت رها میشود و به امکانات بیشتر دست مییابد. اما در واقعیت، برای بسیاری از ساکنان، شهر به ساختار تولیدکنندهی فشار روانی تبدیل شده است. جمعیت فشرده، رقابت اقتصادی، تورم، ترافیک، آلودگی، سروصدا، نبود فضای سبز، کمبود زمان و احساس ناتوانی در کنترل امور روزمره، همگی به صورت مداوم سامانهی عصبی انسان شهری را در وضعیت "برانگیختگی مزمن" نگه میدارند. از دیدگاه فیزیولوژی روانی، این یعنی فعالبودن مداوم محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال؛ همان مسیری که در موقعیتهای خطر فعال میشود. وقتی این مسیر بی وقفه کار کند، ترشح کورتیزول و آدرنالین بالا میماند و بدن انسان در حالت آمادهباش مداوم میماند. نتیجه چه خواهد بود؟ خستگی، تحریکپذیری، بیخوابی و در نهایت، انفجارهای خشم. انسان شهری به معنای واقعی کلمه، در یک وضعیت روانزیستی از دفاع دائمی زندگی میکند.
دفاعی در برابر بیقدرتی
در لایه روانشناختی، خشم واکنشی است به تجربهی ناتوانی و ناامیدی. انسان زمانی خشمگین میشود که احساس کند اختیار و کنترل از او گرفته شده است. در شهرهای بزرگ، این احساس از همه سو حمله میکند: از تصمیمات اقتصادی کلان که زندگی روزمره را غیرقابل پیشبینی کردهاند، تا بینظمی اداری، بیاعتمادی عمومی، نبود عدالت فضایی، یا حتی حق سادهای چون پارک کردن خودرو. هر بار که انسان شهری با دیوارهای نادیدنی قدرت و بوروکراسی مواجه میشود، بخشی از روان او احساس بیقدرتی میکند و چون امکان تغییر این وضعیت را ندارد، خشم، به مثابه دفاع روانی، فعال میشود. اما این خشم در بیشتر مواقع نه میتواند تخلیهی سازنده داشته باشد و نه به کنش اجتماعی موثر تبدیل شود. بنابراین در سطح فردی انباشته و در موقعیتهای جزئی و بیربط مثلا در رانندگی یا صف فروشگاه منفجر میشود.
وضعیت ازدحام روانی
از منظر جامعه شناسی شهری، آنچه امروز در متروها، خیابانها و ادارات میبینیم چیزی فراتر از تراکم فیزیکی است. ما با ازدحام روانی مواجهیم وضعیتی که در آن، حضور مداوم در کنار دیگران، بدون فاصلهی عاطفی و بدون احساس امنیت، ذهن را خسته و مضطرب میکند. ادوارد هال انسان شناس، اصطلاحی دارد به نام فاصلهی شخصی. در شهرهای شلوغ، این فاصله دائما نقض میشود. بدن ما هنوز همان بدن قبیلهای است که به فضا و خلوت نیاز دارد، اما در مترو یا خیابان ولیعصر، هر لحظه مرزهایش شکسته میشود. نتیجه، افزایش تحریکپذیری و پرخاشگری است. از سوی دیگر، شهر مدرن روابط انسانی را سطحی و گذرا کرده است. اعتماد اجتماعی پایین آمده، گفتگو جای خود را به سوءظن داده، و افراد اغلب با ذهنی دفاعی در برابر هم قرار میگیرند. چنین فضایی، به تعبیر زیمل، عقلانی اما بیروح است عقلانیتی که نظم میآورد اما عاطفه را میخشکاند. در چنین بستری، خشم به جای همدلی، زبان مشترک شهروندان میشود.
نابرابری فضایی و تبعیض در تجربهی شهر
شهر، صرفا مجموعهای از خیابانها و ساختمانها نیست ساختاری است که قدرت و ثروت را در فضا توزیع میکند. در هر شهر بزرگ، نقشه، بازتابی از سلسله مراتب اجتماعی است: بخشهایی از شهر در نور و نظم و سکوت غوطهورند، و بخشهایی دیگر در ازدحام، آلودگی و کمبود امکانات خفه میشوند. در واقع، جغرافیای شهر، ترجمان عینی نابرابری است. کافی است از شمال به جنوب تهران، یا از مرکز به حاشیهی هر کلانشهری حرکت کنیم منظرهی خانهها، کیفیت هوا، میزان امنیت، و حتی رفتار مردم تغییر میکند. این تفاوتها فقط در ظاهر نیستند، بلکه در روان آدمها نیز رسوخ میکنند. تجربهی زیستن در محلهای که مدام احساس کمارزشی را القا میکند، به احساس شرم، خشم و بیعدالتی مزمن منجر میشود. کودکانی که در این محلهها بزرگ میشوند، از همان سالهای نخست، تفاوت در امکانات، فضا و احترام اجتماعی را میآموزند؛ تفاوتی که اغلب نه حاصل تلاش فردی، بلکه نتیجهی تولد در نقطهای از نقشه است. این درونیسازی تبعیض، در بزرگسالی به شکل احساس تحقیر و خشم بروز میکند خشمی که گاه به پرخاش در روابط روزمره تبدیل میشود، و گاه به کنارهگیری و انزوا.
فرسودگی جمعی
خشم شهری همیشه فریاد نمیزند. گاهی خود را در قالب فرسودگی نشان میدهد: کارمندی که دائما خسته است، معلمی که بیحوصله درس میدهد، پرستاری که با بیتفاوتی با بیمار برخورد میکند. این همان چیزیست که روانشناسان از آن بهعنوان خشم مزمن سرکوب شده یاد میکنند؛ هیجانی که آنقدر طولانی فروخورده شده که به افسردگی و بیحسی تبدیل شده است. در پژوهشهای اخیر درباره سلامت روان شهری، شاخصهایی چون «احساس بیاثر بودن»، «بیخوابی مزمن»، و «کاهش انگیزهی اجتماعی» بهشدت افزایش یافتهاند. این نشانهها صرفا علائم فردی نیستند، بلکه بازتاب خشم فروخوردهی جمعیاند خشمی که دیگر انرژی کنش ندارد، اما در بدنها تهنشین شده است.
سیاستزدایی از خشم و تبدیل آن به خصومت فردی
یکی از خطرناکترین تحولات اجتماعی در شهرهای امروز، تبدیل خشم سیاسی و ساختاری به خصومتهای فردی است. خشم از نابرابری، بی عدالتی یا ناکارآمدی سیستم، وقتی امکان بیان جمعی نمییابد، به نزاعهای خرد بین مردم تبدیل میشود: نزاع در ترافیک، در صف نان، در اداره. به تعبیر جامعهشناسان انتقادی، این خشم واگراست؛ خشمی که بهجای متحد کردن، تفرقه میافکند. در چنین فضایی، خشم بهجای تغییر اجتماعی، بازتولیدکنندهی وضع موجود میشود. زیرا انرژی روانی مردم صرف برخورد با یکدیگر میشود، نه با ساختارهایی که منبع اصلی فشارند. این همان چرخهایست که شهرهای بزرگ را در وضعیت دائم تنش نگه میدارد.
تغییر ساختاری
وقتی از خشم شهری حرف میزنیم، معمولا پیشنهادها در سطح فردیاند: مدیریت خشم، ذهنآگاهی، ورزش یا روان درمانی. اینها بیتردید موثرند، اما کافی نیستند. خشم شهری، تنها مشکل روانی نیست بازتاب یک نظم اجتماعی فرسوده است. برای مهار آن، باید سیاستهای شهری و اقتصادی نیز دگرگون شوند: گسترش فضاهای عمومی امن و قابل دسترس، کاهش تراکم ترافیکی، عدالت در توزیع عادلانه خدمات شهری، سرمایهگذاری در سلامت روان و آموزش هیجانی در مدارس. از منظر جامعهشناسی، هرچه مردم در طراحی و ادارهی شهر مشارکت بیشتری داشته باشند، احساس کنترل و رضایتشان افزایش مییابد و در نتیجه، سطح خشم اجتماعی کاهش مییابد. در واقع، آرامش شهری از دل عدالت شهری زاده میشود، نه از نصیحت به صبر.
شهرهای بزرگ ما خستهاند. زیر فشار اقتصادی، ازدحام، بینظمی و ناامیدی، بدنی جمعی شکل گرفته که دائما در وضعیت تنش است. خشم شهری، بیماری فردی نیست، بلکه نشانهای از بدنِ بیمار جامعه است - بدنی که به استراحت، عدالت و معنا نیاز دارد. در پایان باید گفت: اگر بخواهیم شهرهای آرامتری بسازیم، باید از ترمیم رابطهی انسان با فضا و انسان با انسان آغاز کنیم. روانشناسی در کنار جامعهشناسی میتواند راه نشان دهد: بازگرداندن احساس تعلق، اعتماد و امکان گفتگو. در غیر این صورت، بوقهای ممتد و چهرههای خسته، همچنان زبان ناپیدای خشم شهری خواهند بود. در سطح اجتماعی نیز، نابرابری فضایی به بیاعتمادی متقابل دامن میزند. وقتی بخشهایی از شهر احساس کنند «دیگران» در رفاه و آرامش زندگی میکنند و سهم آنها فقط سختی است، همبستگی اجتماعی فرو میپاشد. شهر به جای زیستجهانی مشترک، به جزایری جدا از هم بدل میشود. به این ترتیب، تجربهی خشم شهری نه از خصومت شخصی، بلکه از تجربه عینی تبعیض میجوشد. تا زمانی که فضاهای شهری عادلانه بازتوزیع نشوند، نمیتوان از شهر آرام سخن گفت؛ زیرا خشم درون ساختار شهر نهادینه شده است، نه فقط در خلقوخوی مردم.
روزنامه صبح ساحل
جدیدترین اخبار
تیم ملی تنیس روی میز زنان سهمیه جهانی گرفت
هشدار سطح زرد هواشناسی
مقامات هرمزگانی داوطلب حضور در انتخابات شوراها استعفا دهند
تیم ملی کاراته بدون مربی راهی فرانسه شد
کشف دستگاه استخراج رمز ارز قاچاق در بستک
هشدار پلیس فتا: پیامکهای قطع برق جعلی است
حادثه دوباره در گردنه حوالی روستای کشپیری – محور میناب به بشاگرد
برگزاری صبحگاه نیروهای یگان حفاظت بندر شهید باهنر
شاگردان امیر قلعهنویی پیراهن سفید بر تن می کنند
کارت بازی بازیکن خارجی پرسپولیس صادر شد
زیدان: قطعا به عنوان سرمربی به فوتبال بازخواهم گشت
استخدام مدیر مالی در فروشگاه گامبرون
ایمنی لولهکشی گاز طبیعی در ساختمانها
استخدام کارشناس مرکز تماس در دیجی کالا
استخدام کارشناس بهداشت حرفهای در سیب سرخ ساحل
واریز مرحله سوم کمک معیشتی دولت صحت ندارد