فرهنگی و هنری
تصور کنید زنی جوان، پس از پایان یک رابطه، در اتاقش نشسته و بارها پیامهای گذشته را میخواند. او نمیتواند بفهمد چرا کسی که روزی پر از عشق و توجه بود، حالا به سردی و تحقیر رسیده است. ذهنش پر از سؤالهای بیپاسخ است: «آیا من زیادی حساس بودم؟ آیا خودم مقصرم؟ چرا با وجود اینهمه درد، هنوز دلم میخواهد برگردد؟» این تصویر، فقط روایت یک فرد خاص نیست. بسیاری از کسانی که وارد رابطه با یک شخصیت خودشیفته یا نارسیست میشوند، چنین تجربهای را پشت سر میگذارند. احساسی که دانا مورنینگستار آن را "مه" مینامد: وضعیتی از ابهام، گمگشتگی و تردید که قربانی را در چرخهای بی پایان از پرسش و سرزنش نگه میدارد. کتاب «خروج از مه: رهایی از سردرگمی ناشی از رابطه با نارسیستها» تلاشی است برای روشنکردن این وضعیت. مورنینگستار با زبانی ساده و همدلانه، و در عین حال تکیه بر یافتههای روانشناسی علمی، نشان میدهد که چگونه میتوان این پردهی مه آلود را کنار زد و دوباره خود را بازیافت.
دربارهی نویسنده
دانا مورنینگستار رواندرمانگر و نویسندهای است که بخش زیادی از کارش را به مطالعه و درمان روابط آسیب زا اختصاص داده است. او در آثارش همواره بر این نکته تاکید میکند که رابطه با یک نارسیست، صرفا یک تجربهی عاطفی بد نیست، بلکه میتواند نوعی آسیب روانی عمیق و بلند مدت ایجاد کند. مورنینگستار خود نیز تجربهی زیستن در چنین رابطهای را پشت سر گذاشته و همین امر، صدای او را برای بسیاری از خوانندگان معتبر و صمیمی جلوه میدهد. او بهجای آنکه صرفا از موضع یک متخصص بالینی سخن بگوید، با زبانی همدلانه به شرح تجربههایی میپردازد که میلیونها نفر در سراسر جهان با آن دستوپنجه نرم میکنند.
کتاب دربارهی چیست؟
مورنینگستار «مه» را استعارهای برای حالتی معرفی میکند که فرد در رابطه با یک نارسیست دچارش میشود: ناتوانی در تشخیص درست و غلط، شک مداوم به قضاوتهای شخصی، و احساس گناه یا شرم بیپایان. کتاب «خروج از مه: رهایی از سردرگمی ناشی از رابطه با نارسیستها» نوشتهی دانا مورنینگستار، اثری است که بهطور اختصاصی بر تجربهی زیستهی افرادی متمرکز است که درگیر رابطه با شخصیتهای خودشیفته یا نارسیستیک شدهاند. نویسنده در این کتاب مفهوم «مه» را بهعنوان استعارهای برای وضعیت روانی قربانیان معرفی میکند حالتی از ابهام، بلاتکلیفی و شک دائمی که فرد را از توانایی تشخیص درست و غلط یا اعتماد به قضاوتهای شخصی محروم میکند. مورنینگستار با زبان ساده و مثالهای ملموس توضیح میدهد که این مه چگونه ساخته میشود: از تکنیکهای ابتدایی «بمباران عشق» که با تحسین و توجه افراطی آغاز میشوند تا راهبردهای مخربتری مانند بیاعتنایی، تحقیر تدریجی و جابهجا کردن مسئولیتها که قربانی را به مرور فرسوده میسازند. کتاب علاوه بر شرح الگوهای رفتاری نارسیستها، به این پرسش نیز میپردازد که چرا قربانیان باوجود آگاهی از آزار، همچنان در رابطه باقی میمانند. پاسخ مورنینگستار به این پرسش در مفهوم «وابستگی تروماتیک» ریشه دارد: پیوندی عاطفی و ناسالم که به واسطهی چرخهی مکرر محبت و خشونت شکل میگیرد و خروج از آن دشوار است. او سپس با ارائهی مجموعهای از گامهای عملی از مرزبندی و بازسازی اعتماد به نفس گرفته تا قطع کامل ارتباط راهی برای بازیابی خویشتن پیشنهاد میدهد. در نهایت، کتاب «خروج از مه» صرفا یک راهنمای فردی برای پایاندادن به یک رابطهی ناسالم نیست بلکه اثری روشنگر است که به خواننده میآموزد چگونه با شناخت الگوهای روانی، از گرفتارشدن دوباره در چرخهی روابط آسیبزا پیشگیری کند و به سمت زندگی روشنتر و سالمتر گام بردارد. ساختار کتاب ساده، ولی تاثیرگذار است. خواننده بهجای غرق شدن در اصطلاحات پیچیده، با مثالها و روایتهایی روبهرو میشود که بهخوبی آشنا به نظر میرسند.
نارسیستها و روابط عاطفی با آنها
افراد خودشیفته یا نارسیستها معمولا در نگاه اول بسیار جذاب، پرانرژی و کاریزماتیک به نظر میرسند آنها توانایی بالایی در جلب توجه، تعریف از خود و ایجاد تصویری درخشان از شخصیتشان دارند. همین ظاهر فریبنده باعث میشود اطرافیان در ابتدا بهسختی بتوانند تفاوت میان اعتماد به نفس سالم و خودشیفتگی بیمار گونه را تشخیص دهند. اما با گذر زمان، چهرهی واقعی نمایان میشود: تمایل دائمی به تحسین شدن، بیاعتنایی به احساسات دیگران، ناتوانی در همدلی و استفادهی ابزاری از اطرافیان برای رسیدن به اهداف شخصی. ارتباط با چنین افرادی اغلب با نوسان شدیدی همراه است از یکسو قربانی در معرض بمباران عشق، وعده های پر هیجان و لحظات سرمستی قرار میگیرد، و از سوی دیگر با سردی، بیرحمی و بیثباتی عاطفی مواجه میشود. این چرخهی متناقض، رابطه را به میدان جنگی خاموش تبدیل میکند که در آن قربانی مدام میان امید و یاس در نوسان است و به تدریج توان روانی و مرزهای شخصیاش را از دست می دهد.
مه به مثابه مهارت نارسیست
از نگاه روانشناسی بالینی، مه چیزی جز مجموعهای از دستکاریهای شناختی و عاطفی نیست که نارسیستها در رابطه اعمال میکنند. مفهومی مثل گسلایتینگ دقیقا همین جا معنا پیدا میکند: فرد خودشیفته با تحریف واقعیت، طرف مقابل را وادار میکند به درک و حافظهی خودش شک کند. برای مثال، وقتی قربانی میگوید: «تو دیروز به من بیاحترامی کردی»، نارسیست پاسخ میدهد: «تو زیادی حساس هستی، من فقط شوخی کردم.» این جابهجایی مداوم مرز میان حقیقت و تحریف، کمکم ذهن قربانی را در هالهای از ابهام فرو میبرد. مورنینگستار در کتابش نشان میدهد که چرا این مه، برخلاف تصور، تصادفی نیست بلکه بخشی از الگوی رفتاری نارسیست است. او همچنین بر پژوهشهای روانشناسی دربارهی «وابستگی تروماتیک» تکیه میکند: نوعی پیوند عاطفی ناسالم که قربانی را علیرغم آزار دیدن، به رابطه گره میزند.
روایتهایی از دل کتاب
یکی از نقاط قوت خروج از مه این است که پر از روایتهای واقعی است. برای نمونه، داستان زنی که بارها تصمیم به جدایی میگیرد اما هر بار با یک پیام عاشقانهی کوتاه برمیگردد. یا مردی که با وجود تحقیرهای مداوم همسرش، همچنان خود را مقصر شکست رابطه میداند. این روایتها نشان میدهد که سردرگمی در روابط نارسیستیک، فقط یک موضوع نظری نیست بلکه تجربهای زیسته و دردناک است که هزاران نفر هر روز با آن مواجهاند. خواننده در این داستانها خودش را میبیند، و همین آینهوارگی، نیروی درمانگر کتاب است.
چرا امروز بیشتر گرفتار مه میشویم؟
مورنینگستار اگرچه تمرکزش بر تجربهی فردی است، اما ناخواسته به پرسشی اجتماعی هم پاسخ میدهد: چرا در جهان امروز، روابط نارسیستیک رو به افزایشاند؟ جامعهی مدرن، با تاکید بیشازحد بر موفقیت فردی، جذابیت بیرونی و رقابت دائمی، بستری فراهم میکند که ویژگیهای خودشیفتگی تشویق شود. در شبکههای اجتماعی، نمایش برتری و جلب توجه به عنوان ارزش شناخته میشود. در چنین فضایی، شخصیت های نارسیستیک نه تنها رشد میکنند، بلکه حتی گاه تحسین میشوند. برای قربانیان، این امر به معنای سختتر شدن تشخیص است: مرز میان اعتمادبهنفس سالم و خودشیفتگی بیمارگونه کمرنگ میشود. کتاب «خروج از مه» در این زمینه هشداری اجتماعی نیز هست: اگر مراقب نباشیم، فرهنگ ما مه را عمیقتر خواهد کرد.
نقد کتاب
نقطهی قوت اصلی کتاب، زبان ساده و همدلانهی آن است. مورنینگستار از اصطلاحات تخصصی گیج کننده استفاده نمیکند و همین امر باعث میشود کتاب برای عموم مردم در دسترس باشد. روایتهای شخصی، کتاب را از یک متن خشک روانشناسی جدا میکند و به اثری انسانی بدل میسازد. با این حال، برخی منتقدان معتقدند که کتاب در بخش راهکارها، بیشتر به توصیههای کلی (مثل مرزبندی یا خودمراقبتی) بسنده میکند و کمتر به جزئیات عمیق درمانی میپردازد. برای خوانندهای که به دنبال برنامهای دقیق و علمی است، شاید این بخش اندکی ناکافی به نظر برسد. اما از سوی دیگر، کتاب رسالت اصلیاش را بهخوبی انجام داده: آگاهیبخشی و روشنکردن پردهی مه.
چرا باید خروج از مه را خواند؟
رابطه با یک نارسیست، میتواند مثل راه رفتن در جادهای مهآلود باشد هر قدم پر از تردید، هر نشانه مشکوک و هر توقف همراه با حس گناه. کتاب دانا مورنینگستار چراغی است که مسیر را کمی روشنتر میکند. این اثر، نه تنها برای کسانی که هماکنون در چنین روابطی گرفتارند، بلکه برای همهی ما ارزشمند است چرا که شناخت الگوهای نارسیستیک، میتواند مانعی باشد برای افتادن در دام آنها در آینده. در نهایت، «خروج از مه» یک یادآوری مهم است: مه هرچقدر هم غلیظ باشد، پایان راه نیست. با شناخت، آگاهی و حمایت، میتوان راه روشن را یافت و دوباره در روشنایی قدم گذاشت.
جدیدترین اخبار
ریکاوری بازیکنان تیم ملی ایران در دوبی
جدیدترین رنکینگ فیفا؛ فوتبال ایران در رتبه ۲۱ دنیا قرار گرفت
جزئیات کامل ثبت نام پذیرفتهشدگان کنکور سال ۱۴۰۴
مهلت ثبتنام عمره دانشگاهیان فردا به پایان میرسد
زمان انتخابات خانه موسیقی اعلام شد
کارت بازرگانی متخلفان مسدود میشود
هوشمندسازی توزیع آرد برای پخت خانگی در خمیر آغاز شد
برنامه مرحله سوم جام حذفی فوتبال مشخص شد
تیم ملی فوتبال ایران وارد امارات شد
طرح یسنا برای کاهش فقر تغذیه کودکان ادامه دارد
تغییرات ارائه خدمات در کارگزاریهای بورس / آخرین مهلت برای ثبت و بهروزرسانی اطلاعات هویتی
آغاز ثبتنام وام ۵۰ میلیونی قرص الحسنه برای روستاییان
فروش دو محصول سایپا از ۲۰ مهرماه آغاز میشود
پوستر فدراسیون وزنه برداری برای قهرمانی تیم ایران در جهان
الزام ثبت اطلاعات املاک در سامانه ملی برای صدور بیمهنامه از آبان ۱۴۰۴