20

مهر

1404


اجتماعی

12 مهر 1404 10:31 0 کامنت

شرایط اقلیمی در مقابل شرایط روانی

از منظر روانشناسی، بحران اقلیمی فراتر از یک مسئله‌ی زیست‌محیطی است و یک ترومای مزمن جمعی ایجاد می‌کند. مفهوم "ترومای اقلیمی" توسط روانشناسانی مانند جین کلیر در انجمن روانشناسی آمریکا معرفی شده، که آن را به عنوان واکنش‌های عاطفی مداوم به تهدیدهای اقلیمی توصیف می‌کند. این تروما می‌تواند به اختلالاتی مانند افسردگی، اضطراب عمومی و حتی اختلال استرس پس از سانحه منجر شود، به ویژه در میان جوامع آسیب‌پذیر. بر اساس یک مطالعه در مجله رفتار انسانی طبیعت در سال ۲۰۲۴، حدود ۷ درصد از بزرگسالان آمریکایی سطوح جدی پریشانی روانی مرتبط با تغییرات اقلیمی گزارش کرده‌اند. این رقم در میان جوانان بالاتر است: یک نظرسنجی جهانی در مجله لنست در سال ۲۰۲۱ بر روی بیش از ۱۰ هزار نفر بین ۱۶ تا ۲۵ سال نشان داد که ۸۴ درصد حداقل به طور متوسط نگران تغییرات اقلیمی هستند و ۴۵ درصد احساس می‌کنند این نگرانی زندگی‌شان را مختل کرده است. در ایران، این پدیده ریشه‌دارتر است. یک بررسی سیستماتیک در سال ۲۰۲۴ بر روی تاثیر تغییرات اقلیمی بر سلامت عمومی ایران نشان داد که افزایش دما و خشکسالی‌ها با افزایش اختلالات روانی مانند افسردگی و اسکیزوفرنی مرتبط است. مطالعه‌ای در بی‌ام‌سی در سال ۲۰۲۱ بر روی شهرهای ایران، از جمله مناطق جنوبی، رابطه مستقیم تغییرات آب‌وهوایی و افسردگی را اثبات کرد: هر درجه افزایش دما، خطر افسردگی را ۱۰ درصد بالا می‌برد. این آمارها نه تنها عددی، بلکه انسانی هستند: تصور کنید مادری در بندرعباس که هر روز به کاهش سطح آب شیرین قابل شرب نگاه می‌کند و نگران آینده فرزندانش است یا ماهیگیری که طوفان‌های غیرمنتظره، معیشتش را نابود کرده و او را به ورطه افسردگی کشانده است.

زخمی بر روان انسان

از دیدگاه روانشناختی، اضطراب زیست‌محیطی با "ناتوانی آموخته‌شده" مارتین سلیگمن همخوانی دارد. افراد احساس می‌کنند علی‌رغم تلاش‌ها، نمی‌توانند جلوی فاجعه را بگیرند، که این به چرخه‌ای از بی‌انگیزگی و انزوا منجر می‌شود. یک متاآنالیز در بی‌ام‌سی در سال ۲۰۲۴ نشان داد که اکو-انکسیتی با پریشانی روانی، اضطراب و افسردگی به ویژه در میان زنان و جوانان همبستگی مثبت دارد. در سطح فردی، این اضطراب می‌تواند به "سوگ اقلیمی" بیانجامد، جایی که افراد برای از دست رفتن طبیعت عزاداری می‌کنند، مانند غم نابودی جنگل‌ها یا مرجان‌ها. اما چرا این اضطراب نوظهور است؟ روانشناسان استدلال می‌کنند که رسانه‌های اجتماعی، با پخش تصاویر فاجعه‌بار، "ترومای ثانویه" ایجاد می‌کنند. یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۸ نشان داد که ۷۲ درصد افراد ۱۸ تا ۳۴ ساله، اخبار زیست‌محیطی منفی را عامل تاثیر بر سلامت عاطفی‌شان می‌دانند. در سال 1399، پس از سیل‌های ویرانگر در جنوب ایران، خطوط مشاوره روانی با افزایش ۳۰ درصدی تماس‌ها روبرو شد و بسیاری از آن‌ها مرتبط با ترس از تغییرات اقلیمی آینده بوده است.

جامعه و اضطراب زیست‌محیطی

اضطراب زیست‌محیطی صرفا یک پدید فردی نیست، بلکه اختلالی عمیقا اجتماعی است که در بستر ساختارهای جامعه‌شناختی معنا می‌یابد. اولین بعد این است که این اضطراب به طور نامتناسبی بر جوانان تاثیر می‌گذارد. نسلی که می‌داند بزرگ‌ترین تهدید برای آینده‌اش، نه جنگ جهانی که تغییرات آب‌وهوایی است. تحقیقات نشان می‌دهد که بیش از ۶۰ درصد از جوانان در سراسر جهان در مورد تغییرات اقلیمی "بسیار نگران" یا "به شدت نگران" هستند. بعد دوم، بعد عدالت است. اضطراب زیست‌محیطی در جوامعی که بیشترین آسیب را از تغییرات اقلیمی دیده‌اند، معمولاً فقیرترین جوامع، شدیدتر است. این جوامع نه تنها با تهدیدهای مستقیم محیط زیستی روبرو هستند، بلکه کمترین منابع را برای سازگاری یا مقابله با این تهدیدها در اختیار دارند. یک مطالعه در سال ۲۰۲۴ در مجله طبیعت نشان داد که اضطراب اقلیمی، نابرابری‌های اجتماعی را تشدید می‌کند؛ اقلیت‌های قومی و جوامع فقیر، ۲.۵ برابر بیشتر تحت تأثیر قرار می‌گیرند سومین بعد، بعد اطلاعاتی است. در عصر انفجار اطلاعات، ما در معرض سیلابی از داده‌های اقلیمی قرار داریم که گاهی متناقض و اغلب هشداردهنده هستند. این اطلاعات بیش از حد، بدون ارائه راه حل‌های عملی و در دسترس، می‌تواند به احساس درماندگی و ناتوانی دامن بزند.در نتیجه، اضطراب جمعی شکل می‌گیرد: نه تنها ترس فردی، بلکه شکاف‌های اجتماعی. در ایران، این اختلال اجتماعی مشهود است. رتبه ایران در شاخص عملکرد تغییرات اقلیمی ۲۰۲۳، پایین‌ترین در میان ۶۳ کشور است، که نشان‌دهنده ضعف سیاست‌های ملی است.

این اضطراب، جنبه‌های فرهنگی هم دارد. در جوامع سنتی، طبیعت بخشی از هویت است و تخریب آن، حس تعلق را از بین می‌برد. جامعه‌شناسان ایرانی مانند محمدعلی مولوی، در بررسی‌های خود، به "بحران هویتی" در مناطق روستایی اشاره می‌کنند، جایی که خشکسالی مهاجرت را افزایش داده و جوامع را پراکنده می‌کند.

هرمزگان: طبیعت در آستانه نابودی

هرمزگان، استانی با ۱۴ جزیره بکر، سواحل مرجانی و بادگیرهای نمادین، قلب تپنده طبیعت ایران است. اما تغییرات اقلیمی، این بهشت را به جهنمی روانی بدل کرده. از منظر روانشناختی، ساکنان هرمزگان با "سوگ مکان" روبرو هستند، مفهومی که گلن آلبرت در سال ۲۰۰۵ معرفی کرد: غم از دست رفتن منظره آشنا. افزایش دما در هرمزگان، به طور میانگین در تابستان‌های اخیر، نه تنها جسم را می‌سوزاند، بلکه روان را هم تحت تاثیر قرار می دهد و موجب از دست رفتن معیشت می شود که به نوبت خود اضطراب اقتصادی ایجاد می‌کند. در بندرعباس، مرکز استان، خشکسالی‌های مداوم منابع آب را ۴۰ درصد کاهش داده، که به افزایش افسردگی در میان کشاورزان و ماهیگیران منجر شده است. از دیدگاه جامعه‌شناختی، هرمزگان نماد "مهاجرت اقلیمی" است. تحقیقات در سال ۲۰۲۵ نشان دادند که گرما و رطوبت در هرمزگان، مهاجرت روستایی را ۲۵ درصد افزایش داده است.

از درمان فردی به اقدام جمعی

اگرچه اضطراب زیست‌محیطی می‌تواند ناتوان‌کننده باشد، اما روانشناسان بر این باورند که این اضطراب در ذات خود پاسخی سالم به تهدیدی واقعی است. مسئله سرکوب این اضطراب نیست، بلکه تبدیل آن به نیرویی سازنده است. تحقیقات نشان می‌دهد که زمانی که اضطراب زیست‌محیطی به کنش جمعی منجر می‌شود، می‌تواند تاثیر مثبتی بر سلامت روان داشته باشد. مشارکت در جنبش‌های زیست‌محیطی، فعالیت‌های اجتماعی و اقدامات جمعی نه تنها احساس درماندگی را کاهش می‌دهد، بلکه حس تعلق و معنا را تقویت می‌کند. جنبش‌هایی مانند "جمعه‌ها برای آینده" به رهبری گرتا تونبرگ نمونه‌ای از این تبدیل اضطراب فردی به کنش جمعی هستند. این جنبش‌ها به جوانان فضایی می‌دهند تا ترس‌های خود را به صدایی تبدیل کنند که سیاستمداران نمی‌توانند آن را نادیده بگیرند.

مسئولیت سیستم در قبال سلامت روان اقلیمی

اگر اضطراب زیست‌محیطی یک اختلال اجتماعی است، پس درمان آن نیز باید اجتماعی باشد. این امر مستلزم اقدام در چند سطح است: در سطح آموزشی، نیاز به ادغام سواد اقلیمی در برنامه‌های درسی داریم، نه به عنوان موضوعی حاشیه‌ای، بلکه به عنوان بخشی اساسی از آماده‌سازی جوانان برای آینده‌ای نامطمئن. در سطح خدمات سلامت روان، نیاز به آموزش متخصصان در تشخیص و درمان اضطراب زیست‌محیطی داریم. این امر مستلزم توسعه پروتکل‌های درمانی جدیدی است که به جای تمرکز صرف بر سازگاری فردی، بر کنش جمعی و مشارکت اجتماعی تاکید دارند. در سطح رسانه‌ای، نیاز به رویکردی مسئولانه‌تر در پوشش اخبار اقلیمی داریم - رویکردی که بین هشدار دادن و ایجاد حس درماندگی تعادل برقرار کند و همواره راه‌های ممکن برای اقدام را نیز پر رنگ کند. در سطح سیاست‌گذاری، نیاز به شناخت رسمی اضطراب زیست‌محیطی به عنوان یک چالش سلامت عمومی داریم که مستلزم تخصیص منابع و طراحی برنامه‌های ویژه است.

بازتعریف رابطه‌ی انسان و طبیعت

بحران اقلیمی بزرگترین چالش بشریت است، و اضطراب زیست‌محیطی پاسخ روانی به این چالش است. شاید این اضطراب، در نهایت، نه به عنوان یک اختلال، بلکه به عنوان نشانه‌ای از بلوغ جمعی ما در نظر گرفته شود، لحظه‌ای در تاریخ که در آن بشریت به اندازه کافی رشد کرد تا بفهمد نابودی جهان طبیعی، نابودی خودش است. و شاید از این بلوغ، نیرویی متولد شود که برای نجات هر دو هم زمین و هم روان انسان کافی باشد. اضطراب زیست‌محیطی، اختلال نوظهوری است که روان و جامعه را تهدید می‌کند، اما هرمزگان نشان می‌دهد که طبیعت، کلید درمان است. با آمارهایی مانند ۸۴ درصد نگرانی جوانان جهانی، زمان اقدام فرارسیده. بیایید از ترس به امید گذر کنیم: حفاظت از خلیج فارس، نه تنها سیاره، بلکه روان‌مان را نجات می‌دهد

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

نتایج نهایی کنکور اعلام شد