26

شهریور

1404


فرهنگی و هنری

26 شهریور 1404 08:59 0 کامنت

__تا سوار تاكسی شدم راننده گفت:

تو كه سواد نداری چرا می نویسی، تو روزنامه هم چاپ می كنی؟

گفتم: شما از كجا می دونین من بی سوادم؟

گفت: این چی بود هفته پیش نوشته بودی؟

گفتم: چی نوشتم؟

راننده تاكسی گفت: شعر صائب را غلط نوشته بودی..!! اصل شعر اینه كه:

یك عمر می توان سخن از زلف یار گفت / در بند این نباش كه مضمون نمانده است

ولی تو به جای مضمون نوشته بودی «موضوع!»

به مسافرهای تاكسی نگاه كردم یك آقای حدودا 60 ساله، یك خانم حدودا 30 ساله و پسر جوانی كه به نظر دانشجو می رسید توی تاكسی بودند و هر سه داشتند به من بی سواد نگاه می كردند. حس خوبی نبود. خواستم از زیر بار این نگاه های سرزنش بار بیرون بیایم. گفتم: بله تو خیلی از نسخه ها مضمونه ولی تو بعضی از نسخه ها هم موضوع ثبت شده.

مرد 60 ساله گفت: تو هیچ نسخه ایی از دیوان های صائب موضوع نیومده.

گفتم: مگه شما همه نسخه ها را خوندین؟

مرد گفت: بله!

گفتم: مگه می شه؟

مرد گفت: بله!

گفتم: شما چه كاره اید؟

مرد گفت: استاد دانشگاه رشته ادبیات فارسی!

‌با خودم فكر كردم چرا باید سوار تاكسی ای شوم كه راننده اش صائب خوانده باشد؟

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

انفجار و آتش‌سوزی در سه راه برق بندرعباس؛ یک منزل ویلایی طعمه حریق شد