26

شهریور

1404


سیاسی

26 شهریور 1404 08:27 0 کامنت

احزاب در کادرسازی نظام سیاسی ایران جایگاهی ندارند. تاکنون هیچ‌یک از روسای جمهور، به‌ویژه از دوره پنجم (هاشمی رفسنجانی) به بعد، سابقه عضویت در احزاب فراگیر را نداشته‌اند. به نظر شما دلیل اصلی این مسئله، ساختارهای حقوقی و سیاسی نظام است که مانع حضور نامزدهای حزبی می‌شود یا ریشه در نهادینه نشدن فرهنگ تحزب در جامعه دارد؟

‎فلسفه وجودی احزاب حکم می‌کند که نقش ساختارمند در تعیین اركان انتخابی حكومت داشته باشند و از طرفی داشتن ارتباط نزدیک و معنادار با مردم؛ تا بتوانند مطالبات مدنی مردم را پیگیر باشند، ‎البته این در شرایطی میسر است که ساختار قانونی لازم برای احزاب در کشور تعریف شده باشد.

‎بر اساس اصل بیست ‌و ششم قانون اساسی، تشکیل احزاب و انجمن‌ها به رسمیت شناخته شده، لیکن در قوانین عادی جایگاه دقیق و کار ویژه آنان به‌روشنی تبیین نشده است، با توجه به اینكه قوانین عادی قابلیت تغییر دارد، می‌شود در قوانین عادی جایگاه و نقش احزاب را باز تعریف و مشخص نمود.

‎در دولت اقای روحانی اقداماتی صورت گرفت که چارچوب سیاست‌های کلی قانون انتخابات نظام حزبی را برای انتخابات تعریف نمایند که متاسفانه بعد از چند ماه متوقف شد. ‎اگر در نظام سیاسی و حقوقی کشور جایگاه حزبی به درستی دیده شود، بسیاری از مشکلات انتخابات حل می‌شود، ‎در کشورهایی که نظام حزبی جامع و مسؤلیت‌پذیری دارند، احزاب عواقب برنامه‌ها و کارهای خود را می‌پذیرند، دیگر جامعه رها شده نیست که بسیاری از ادعاها بی‌پایه و اساس از تریبون‌های مختلف مطرح شود، ‎در جوامعی که احزاب در ساختار سیاسی و حقوقی آن جایگاهی ندارند، عده‌ای فکر می‌کنند در فضای هیجانی و شعاری می‌شود همه مشکلات را حل كرد، در حالیکه در عالم سیاست چنین چیزی عملی نیست، حل مشكلات باید مبتنی بر برنامه و كار كارشناسی كه لازمه آن تشكیلات منسجم است باشد نه فضای هیجانی ‎متاسفانه در کشور ما زمین بازی مناسب برای احزاب وجود ندارد.

‎بخشی از مشکل به فرهنگ سیاسی و اجتماعی ما باز می‌ گردد. در جامعه ما، سنت مشارکت‌جویی و کار جمعی هنوز به‌درستی نهادینه نشده و نگاه منفی به احزاب، که بخشی محصول تجربه‌های تاریخی و بخشی ناشی از عملکرد ضعیف برخی احزاب است، همچنان پابرجاست. افزون بر این، برخی جریان‌های سیاسی و نهادهای قدرت نیز احزاب را نه فرصتی برای ساماندهی امور کشور، بلکه به آن به منزله تهدید نگاه می کنند.‎به همین دلایل جایگاه و نقش احزاب در ساختار سیاسی به رسمت شناخته نشده است‎یكی از مسائلی كه باید در نگاه حكمرانان به احزاب مورد توجه قرار گیرد، اینكه داشتن سلائق متفاوت نباید موجب ایجاد محدودیت برای احزاب گردد، حکمرانی در پسا جنگ باید بگونه‌ای باشد که همه صداها شنیده و تکثر جامعه به رسمیت شناخته شود ‎تا رویكردها و سلائق و فرهنگ‌های مختلف بتوانند در عرصه‌های مختلف حكمرانی و جامعه، نقش تاثیرگذار خود را ایفا نمایند. ‎ایجاد محدودیت‌های سلیقه‌ای در مسیر تشكیل و فعالیت احزاب یكی از مسائلی است كه كارآیی حزاب را دچار مشكل می‌کند. ما در جامعه با دو نوع احزاب روبرو هستیم، احزابی كه در خارج از قدرت، كنشگری موثر دارند و هم نگاه به قدرت دارد و هم جامعه محور هستند و برای تمام ایام سال برنامه دارند و فعال هستند و برخی احزاب هم موسمی هستند و نگاهشان صرفا قدرت محور هست و در هنگامه انتخابات فعال هستند و برای حضور در قدرت تلاش می‌كنند و معمولا در بقیه ایام سال فعالیتی از آنها مشاهده نمی‌شود. در کشورهای توسعه‌یافته ساختار قدرت بر مبنای نظام حزبی شكل می گیرد و اغلب فعالیت‌ها و موضع‌گیری‌ها در عرصه سیاسی در قالب احزاب ارائه می‌شود.

‎اما در کشور ما متاسفانه بجای اینکه به احزاب بعنوان یک فرصت ساختارمند و پاسخگو نگاه شود بعنوان یک تهدید به آن نگاه می‌شود و عدم وجود جایگاه احزاب در ساختار سیاسی و حقوقی کشور، این چالش روز به روز بیشترخود را نشان می‌دهد. در خلا حضور ساختارمند احزاب در ساختار سیاسی و حقوقی کشور، هر کسی و هر تریبون به خود اجازه می‌دهد که مسائل اقتصادی و سیاسی اعم سیاست داخلی و خارجی را تحلیل کند و مدعی ارائه راه حل شود، این تحلیل های بدون كارشناسی و نظام‌مند هزینه بر كشور تحمیل كرده كه بعضا جبران آن اگر نگویم ناممكن، اما بسیار سخت شده است.

‎بجاست كه تا دیرتر نشده، جایگاه نظام حزبی در ساختار سیاسی و حقوقی كشور تعریف شود تا بیش از این منافع ملی با فرصت سوزی‌ها و هزینه های گزاف دست و پنجه نرم نکند. بدین ترتیب، می‌توان گفت که هر دو عامل یعنی ضعف ساختارهای حقوقی و سیاسی از یک‌سو، و نهادینه نشدن فرهنگ تحزب از سوی دیگر در کنار هم باعث شده‌اند احزاب در ایران به جایگاه واقعی خویش دست نیابند.

‎عدم تشکیل دولت و پارلمان بر اساس احزاب چه پیامدهای منفی برای حکمرانی، قانون‌گذاری و کادرسازی سیاسی در ایران داشته است؟

‎در نظام‌های سیاسی حزبی، دولت و پارلمان به‌واسطه احزاب سازمان می‌یابند. چنین ساختاری چند پیامد بنیادین دارد: پاسخگویی روشن، شفافیت در فرآیند تصمیم‌گیری، و پیوند مستقیم میان رأی مردم و عملکرد حاکمان ‎در ایران اما، به سبب غیبت ساختار حزبی در تشکیل دولت و مجلس، این شفافیت عملاً مخدوش است. به همین دلیل، پاسخگو کردن مجلس و دولت به امری دشوار بدل شده و زمینه برای نفوذ و اثرگذاری صاحبان قدرت غیررسمی یا باندهای ذی‌نفوذ فراهم آمده است.

‎در غیاب نظام حزبی، فرآیند قانون‌گذاری نیز از انسجام و پیش‌بینی‌پذیری لازم برخوردار نیست. لوایح و طرح‌ها گاه بدون اتکا به کار کارشناسی و صرفاً تحت تأثیر فضای هیجانی یا فشارهای مقطعی تصویب یا رد می‌شوند. حال آنکه در یک نظام حزبی، طرح‌ها و لوایح نخست درون احزاب به بحث کارشناسی گذاشته می‌شوند و سپس با انسجام و پشتوانه جمعی به پارلمان راه می‌یابند.

‎از سوی دیگر، کادرسازی سیاسی نیز آسیب دیده است. در نظام‌های حزبی، احزاب با تربیت نیروهای سیاسی و اجرایی، نسل‌های تازه‌ای از مدیران و سیاست‌مداران را برای ورود به عرصه حکمرانی آماده می‌کنند. در ایران اما این فرآیند بیشتر شخصی و غیرنهادی است؛ ازاین‌رو، انتقال تجربه و تربیت نیروی کارآمد با دشواری همراه شده است. به همین دلیل، فقدان نظام حزبی منسجم، حکمرانی را با مشکلاتی جدی در شفافیت، پاسخگویی و کادرسازی مواجه کرده است.

رقابت میان احزاب و افراد یا حتی باندبازی در یک جناح سیاسی(مشخصا اصلاح طلبان) چه اندازه در عدم اجماع بر روی یک کاندیدا حزبی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری تاثیرگذار بوده است؟

‎‎وحدت سیاسی بعنوان عامل مهمی در توسعه سیاسی و ارتقاء کارآمدی در حکمرانی نقش دارد اگر چه رقابت سیاسی میان احزاب، یک امر طبیعی اس ، اما با وحدت حزبی است كه رسیدن به راه حل مشترک و اثرگذار برای حل مسائل و مشكلات جامعه فراهم می‌شود.‎جریان اصلاح‌طلب در طول سه دهه اخیر عمدتاً با اجماع وارد انتخابات شده است. تنها استثناء سال ۱۳۸۴ بود که پراکندگی نامزدها موجب شکست انتخاباتی شد و تجربه‌ای تلخ اما آموزنده به جای گذاشت. پس از آن، اصلاح‌طلبان در انتخابات‌های بعدی کوشیدند با اجماع عمل کنند و این راهبرد معمولاً به موفقیت نیز انجامید؛ از جمله در حمایت از آقای دکتر روحانی و سپس آقای دکتر پزشکیان. ‎با این حال، به دلیل ساختار غیرحزبی نظام سیاسی کشورمان، حتی در صورت اجماع اصلاح‌طلبان و پیروزی نامزد مورد حمایت، دولت برآمده ماهیتی حزبی نیافته است. کابینه‌ها نه بر اساس کادر حزبی و پاسخگویی سازمان‌یافته، بلکه بیشتر بر مبنای مصلحت‌های فردی و سیاسی شکل گرفته‌اند. بنابراین، مشکل اصلی نه فقدان اجماع اصلاح‌طلبان، بلکه نبود ساختار حزبی در قدرت سیاسی ایران است. در انتخابات‌هایی همچون سال ۱۴۰۰ یا مجلس ۱۴۰۲ نیز، جریان اصلاح‌طلب اساساً به دلیل فقدان نامزد تأییدشده وارد رقابت نشد. این وضعیت نشان می‌دهد که محدودیت‌های حقوقی و سیاسی بیش از اختلافات درونی مانع اصلی کنش حزبی در ایران‌اند.

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

انفجار و آتش‌سوزی در سه راه برق بندرعباس؛ یک منزل ویلایی طعمه حریق شد