21

مهر

1404


اجتماعی

09 شهریور 1404 08:28 0 کامنت

تنهایی در دست فروش

جامعه‌شناسان بر این باورند که سرمایه‌داری نوین، نه ‌تنها کالا و خدمات مادی، بلکه تجربه‌های انسانی را نیز به بازار عرضه کرده است. سرگرمی، ارتباط، حس تعلق، و حتی شنیده شدن امروز در قالب بسته‌های پولی به فروش می‌رسند. کافی است نگاهی به پلتفرم‌های آنلاین بیندازیم: از اپلیکیشن‌های دوست‌یابی و آشنایی، تا سایت‌های ارائه‌دهنده‌ی همراهان پولی برای شرکت در یک مهمانی یا سفر. در واقع، همان‌گونه که یک بطری آب معدنی در شهرهای مدرن جای آب رایگان قنات‌ها و چشمه‌ها را گرفته، خدمات اجتماعی پولی نیز جایگزین پیوندهای طبیعی و خودجوش انسانی شده‌اند. این روند به‌ویژه در کلان‌ شهرهایی با ریتم زندگی شتابان، بیشتر دیده می‌شود، جایی که افراد وقت و انرژی کافی برای ساخت و نگهداری روابط عمیق ندارند.

تغییر الگوهای دوستی

از منظر روانشناسی، دوستی و تعامل اجتماعی کارکردهایی حیاتی دارند: کاهش استرس، افزایش تاب‌آوری، احساس تعلق و تقویت هویت فردی. با این‌ حال، وقتی این روابط در چارچوب اقتصادی قرار می‌گیرند، کیفیتشان دگرگون می‌شود. تحقیقات نشان می‌دهد که اعتماد متقابل، هسته‌ی اصلی دوستی پایدار است. اما وقتی دوستی یا همراهی بر مبنای قرارداد مالی شکل می‌گیرد، اعتماد جای خود را به «انتظار خدمات» می‌دهد. فرد دیگر به چشم یک انسان برابر دیده نمی‌شود، بلکه به ‌منزله‌ی ارائه‌ دهنده یا دریافت‌کننده‌ی خدمت است. این جابه‌جایی، در درازمدت به احساس بی‌اعتمادی اجتماعی و روابط سطحی منجر می‌شود. به بیان دیگر، فرد شاید در ظاهر تنها نباشد، اما پیوندهای او به‌قدری شکننده‌اند که به‌محض قطع جریان پول یا منافع، از هم می‌پاشند.

پیامدهای فردی

انزوا و فقدان ارتباط‌های معنادار یکی از مهم‌ترین عوامل خطر برای افسردگی، اضطراب اجتماعی و حتی اختلالات روان‌تنی دانسته می‌شود. هنگامی که فرد ناگزیر است برای تجربه‌ی ارتباط هزینه کند، به‌تدریج احساس می‌کند که ارزش انسانی او به توانایی پرداختش وابسته است. به‌عنوان مثال، فردی که برای درمان افسردگی به روان‌درمانگر مراجعه می‌کند، در کنار تجربه‌ی مثبتِ شنیده شدن، ممکن است به ‌تدریج با این سوال مواجه شود که «اگر توان مالی‌ام را از دست بدهم، چه کسی به من گوش خواهد داد؟» این نگرانی می‌تواند چرخه‌ی آسیب روانی را تشدید کند. همچنین، احساس شرم در این میان نقشی کلیدی دارد. بسیاری از افراد، به‌ویژه در جوامعی با نابرابری اقتصادی بالا، از این ‌که حتی برای پیدا کردن دوستان یا فعالیت‌های ساده‌ی تفریحی مجبور به پرداخت هزینه‌اند، دچار احساس شرم و ناکافی بودن می‌شوند. این شرم به ‌نوبه‌ی خود، منجر به کناره‌گیری بیشتر و تنهایی عمیق‌تر می‌گردد.

اقتصاد عاطفه و صنعت تنهایی

اصطلاح اقتصاد عاطفه به ‌خوبی وضعیت کنونی را توصیف می‌کند: بازاری که در آن احساسات و روابط انسانی خرید و فروش میشوند. کافی است نگاهی به تبلیغات دوره‌های گروه‌درمانی، تورهای سفر مجردها، یا پلتفرم‌های مشاوره‌ی آنلاین بیندازیم. همه‌ی آن‌ها به‌طور ضمنی بر یک پیام تاکید می‌کنند: «تو تنها هستی، اما می‌توانی با پرداخت پول، این تنهایی را مدیریت کنی». در ژاپن، پدیده‌ای به نام اجاره‌ی خانواده یا دوست رواج یافته است. افراد می‌توانند برای چند ساعت، کسی را به ‌عنوان دوست، همسر یا والد اجاره کنند تا در موقعیت‌های اجتماعی تنها به‌نظر نرسند. این صنعت اگرچه نیاز فوری افراد را برطرف می‌کند، اما عملا مرز بین «واقعیت» و «نمایش» را کمرنگ می‌سازد. روانشناسان هشدار می‌دهند که وابستگی بیش ‌از حد به این خدمات می‌تواند به ناتوانی در برقراری روابط اصیل بینجامد.

مصرف‌گرایی و فشار اجتماعی

یکی دیگر از ابعاد این مسئله، فشار اجتماعی برای مشارکت در فعالیت‌های پرهزینه است. در شبکه‌های اجتماعی، تفریح و خوش‌گذرانی به‌عنوان نماد موفقیت به نمایش گذاشته می‌شود. افرادی که توانایی مالی کمتری دارند، برای همگام‌شدن با دیگران ناچارند هزینه‌هایی فراتر از توان خود بپردازند، یا در غیر این صورت احساس محرومیت و انزوا کنند. این مقایسه‌ی مداوم با دیگران می‌تواند به کاهش عزت‌نفس و افزایش حس ناکامی منجر شود. نتیجه آن است که حتی تفریحی که باید منبع شادی باشد، به‌جای آرامش، اضطراب و فشار روانی می‌آورد.

نقش ساختارهای اجتماعی

نمی‌توان همه‌ی تقصیرها را بر گردن انتخاب‌های فردی انداخت. ساختارهای اجتماعی و اقتصادی نقشی اساسی در شکل‌گیری این وضعیت دارند. کاهش فضاهای عمومی رایگان مانند پارک‌ها، کتابخانه‌ها و مراکز فرهنگی، خصوصی‌سازی امکانات تفریحی و درمانی، و رشد فرهنگ فردگرایانه، همگی بستر را برای کالایی شدن روابط انسانی فراهم کرده‌اند. وقتی سیاست‌های شهری به‌گونه‌ای طراحی می‌شوند که هر نوع تعامل اجتماعی نیازمند پرداخت هزینه است، شهروندان به‌تدریج می‌آموزند که «ارتباط انسانی برابر است با خرج کردن پول». این یادگیری اجتماعی، در سطح کلان به فرسایش سرمایه‌ی اجتماعی جامعه منجر می‌شود؛ سرمایه‌ای که ستون اصلی اعتماد، همکاری و همبستگی است.

رواندرمانی؛ ضرورت یا کالا؟

نکته‌ی ظریف در این میان، جایگاه رواندرمانی است. بی‌شک رواندرمانی یکی از موثرترین مداخلات بالینی برای کاهش رنج روانی است. اما وقتی دسترسی به آن محدود به توان مالی افراد می‌شود، عملا شکاف طبقاتی در سلامت روان تعمیق می‌یابد. فردی با درآمد بالا می‌تواند جلسات مداوم رواندرمانی را ادامه دهد و از حمایت تخصصی بهره‌مند شود، درحالی‌که فرد کم‌درآمد، با وجود نیاز شدید، از این خدمات محروم می‌ماند. این شکاف نه‌ تنها به افزایش نابرابری در سلامت روان منجر می‌شود، بلکه احساس بی‌عدالتی اجتماعی را نیز تشدید می‌کند.

پیامدهای کلان روانی

تجاری شدن روابط انسانی تنها مسئله‌ای شخصی یا گذرا نیست، بلکه پیامدهای روانی گسترده‌ای در سطح جامعه دارد. وقتی پیوندهای اجتماعی به کالا تبدیل می‌شوند، نخستین قربانی آن اعتماد اجتماعی است. افراد به‌تدریج می‌آموزند که هر رابطه‌ای پشتوانه‌ای مالی یا منفعت‌ جویانه دارد و بنابراین، حتی در مواجهه با نزدیک‌ترین افراد، با نوعی تردید و بدبینی برخورد می‌کنند.

این بی‌اعتمادی، ستون اصلی سرمایه‌ی اجتماعی را فرسوده می‌سازد سرمایه‌ای که بنیان همکاری، حمایت متقابل و همبستگی جمعی است.

در نتیجه، شبکه‌های سنتی حمایت مانند دوستی‌های محله‌ای، روابط خانوادگی گسترده یا گروه‌های همیاری ضعیف می‌شوند و جای خود را به روابط سطحی و شکننده می‌دهند. این روند، بار روانی سنگینی را نیز به دوش افراد می‌گذارد: بسیاری برای حفظ ظاهر یا همگامی با دیگران در فعالیت‌های تفریحی و اجتماعی پرهزینه، ناچارند فشار مالی زیادی را تحمل کنند و در صورت ناتوانی، با احساس محرومیت و انزوا روبه‌رو می‌شوند.

فشار اقتصادی برای تجربه‌ی ارتباط، با اضطراب و استرس مزمن همراه است و همین امر آسیب ‌پذیری روانی جامعه را افزایش می‌دهد. افزون بر آن، اتکای بیش ‌از حد به روابط نمایشی و پولی، توانایی افراد برای شکل دادن به روابط اصیل را کاهش می‌دهد به‌ گونه‌ای که در مواجهه با ارتباطات واقعی، احساس ناتوانی یا اضطراب می‌کنند. در چنین فضایی، جامعه نه‌تنها دچار بحران ارتباطی، بلکه گرفتار چرخه‌ای معیوب می‌شود که در آن، تنهایی بازتولید می‌گردد و هر بار شکل پیچیده‌تر و آسیب‌زاتری به خود می‌گیرد.

راه‌های برون‌رفت

راه برون‌رفت از تجاری شدن روابط اجتماعی، در تغییرات ساختاری و فرهنگی نهفته است. نخست باید فضاهای عمومی رایگان دوباره احیا شوند؛ پارک‌ها، کتابخانه‌ها، مراکز فرهنگی و باشگاه‌های محلی نقش مهمی در ایجاد فرصت تعامل بدون نیاز به هزینه دارند و می‌توانند بستری برای پیوندهای اصیل باشند.

در کنار آن، نهادهای مدنی و گروه‌های داوطلبانه باید تقویت شوند تا افراد بتوانند در قالب فعالیت‌های جمعی، تجربه‌ی همکاری، همبستگی و حمایت متقابل را بازیابند. همچنین، آموزش عمومی درباره‌ی پیامدهای مصرف‌گرایی ضروری است؛ چراکه آگاهی از اثرات مقایسه‌های اجتماعی و فشار فرهنگی برای نمایش خوشی پر هزینه، می‌تواند از بار روانی افراد بکاهد. از سوی دیگر، سیاستگذاری در حوزه سلامت روان باید به سمت دسترسی عادلانه حرکت کند. خدمات روان‌درمانی رایگان یا کم‌هزینه در مراکز عمومی، به‌ویژه برای اقشار کم‌درآمد، می‌تواند بخشی از شکاف موجود را جبران کند. در نهایت، تنها با ترکیب این اقدامات است که می‌توان امید داشت ارتباط انسانی بار دیگر از سلطه‌ی منطق بازار رها شود و تجربه‌ی دوستی و تعلق، بی‌هیچ قیمتی و در دسترس همگان قرار گیرد. بازگشت به چنین فضایی، شرط ضروری برای حفظ سلامت روان فردی و سرمایه اجتماعی جمعی است.

بازاندیشی در این مسیر، نه یک انتخاب لوکس، بلکه ضرورتی برای سلامت روان فردی و جمعی است. ما نیازمند بازگشت به فضاهایی هستیم که در آن‌ها ارتباط انسانی بی‌هیچ قیمتی برقرار شود فضاهایی که یادآور این حقیقت ساده‌اند: انسان بودن، بیش و پیش از هرچیز یعنی توانایی در برقراری پیوندهای اصیل و بی‌ قیمت با دیگری.

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

ضرورت راه اندازی ماشین آتش نشانی روستای رمچاه