06

آذر

1404


اجتماعی

08 شهریور 1404 10:32 0 کامنت

از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، این پدیده ریشه در نیاز انسان به تعامل و حس تعلق دارد. در شهرهای بزرگ افراد اغلب در انزوا زندگی می‌کنند. خانه‌های کوچک که میانگین مساحتشان در دهه اخیر به کمتر از 6۰ متر مربع رسیده، فضایی برای مهمانی‌های خانوادگی یا حتی یک گفتگوی ساده باقی نمی‌گذارند. طبق آمارهای رسمی، هزینه مسکن در ایران بیش از ۵۰ درصد درآمد خانوارها را می‌بلعد، که این امر منجر به کوچکتر شدن فضاهای زندگی شده است. در چنین شرایطی، کافه‌ها به عنوان "فضای سوم" یعنی نه خانه و نه محل کار عمل می‌کنند. این مفهوم که توسط جامعه‌شناس آمریکایی ری اُلدنبرگ مطرح شده، جایی است که افراد می‌توانند بدون فشارهای رسمی روابط اجتماعی بسازند. در ایران، با رشد سریع کافه‌ها یعنی بیش از ۳۰۰ درصد در برخی شهرها طی دهه گذشته، این فضاها به پناهگاهی برای مقابله با تنهایی تبدیل شده‌اند.

خانه‌های کوچک، نشانه‌های بزرگ

چرا خانه‌ها کوچک‌تر شده‌اند؟ پاسخ در اقتصاد شهری و روند سرمایه‌داری متاخر نهفته است. در شهرهای بزرگ، زمین و مسکن به یکی از سودآورترین کالاهای سرمایه‌ای بدل شده‌اند. این روند، نتیجه‌ی شیء وارگی و کالایی‌شدن فضاست. خانه نه به‌عنوان محل زیست، بلکه به‌ مثابه ابزاری برای انباشت سرمایه دیده می‌شود. سازندگان، به‌جای تامین فضای زیست مناسب، به حداکثرسازی تعداد واحدها می‌اندیشند. نتیجه، خانه‌هایی است که آشپزخانه‌ی کوچک، پذیرایی محدود و اتاق‌های نقلی دارند، فضاهایی که به‌جای تشویق به گردهم‌آیی و معاشرت، ساکنان را به بیرون راندن تشویق می‌کنند. در واقع، خانه‌ی کوچک‌شده و پرهزینه، انسان را به کافه یا پاتوق عمومی سوق می‌دهد، جایی که دوباره باید خرید کند تا بتواند بنشیند، حرف بزند یا حتی فقط چند ساعت زمان بگذراند.

نیاز به تعامل در میان انزوا

خانه در سنت‌های فرهنگی همواره محل تعلق بوده است. جایی که روابط نزدیک و صمیمانه شکل می‌گرفته و هویت خانوادگی و فردی در آن تثبیت می‌شده است. اما در دهه‌های اخیر، خانه‌ها بیشتر به فضایی خصوصی و محدود برای خواب و استراحت تقلیل یافته‌اند. کارکردهایی مثل دید و بازدید، گفتگوهای جمعی یا حتی سرگرمی، به بیرون از خانه منتقل شده است. از منظر روانشناسی کوچک‌تر شدن خانه‌ها و شلوغ‌تر شدن پاتوق‌ها پاسخی به بحران تنهایی شهری است. در نظریه "نیاز به تعلق" ابراهام مازلو، انسان‌ها پس از نیازهای پایه مانند غذا و سرپناه، به روابط اجتماعی نیاز دارند. اما در شهرهای پرجمعیت، این نیاز اغلب نادیده گرفته می‌شود. تحقیقات نشان می‌دهد که در جوامع شهری، نرخ افسردگی و اضطراب به دلیل انزوا بالاتر است. در ایران، با مهاجرت گسترده روستاییان به شهرها، خانواده‌های هسته‌ای جایگزین خانواده‌های گسترده شده‌اند. خانه‌های کوچک که اغلب به سختی یک اتاق خواب دارند، فضایی برای میزبانی باقی نمی‌گذارند. در نتیجه افراد به کافه‌ها پناه می‌برند. اما این «اجتماع کافه‌ای» تفاوت بنیادینی با اجتماع خانگی دارد: روابط در آن اغلب گذرا، مصرف‌محور و سطحی‌اند. چنین روابطی هرچند می‌توانند موقتا احساس تنهایی را کم کنند، اما در بلندمدت جایگزینی برای شبکه‌های حمایتی پایدار خانواده و همسایگی نخواهند بود.

کافه‌نشینی به‌مثابه مصرف فرهنگی

از زاویه‌ای دیگر، مصرف ابزاری برای تداوم سرمایه ‌داری است. کافه‌نشینی مدرن، نمادی از این مصرف‌گرایی است: افراد برای "تجربه‌ی لحظه" پول می‌پردازند و در این فرایند کافه‌ها خود بخشی از چرخه سرمایه‌داری هستند. کافه رفتن در شهرهای امروز دیگر تنها یک عادت تفریحی نیست نوعی سبک زندگی است و سبک زندگی، ابزاری برای هویت‌یابی و نمایش خود در فضای عمومی است. جوانان شهری با انتخاب کافه‌های خاص، نوشیدنی‌های خاص و حتی عکس گرفتن و انتشار آن در شبکه‌های اجتماعی، نوعی هویت مصرفی می‌سازند.

این همان چیزی است که آن را «ایدئولوژی مصرف» می‌نامند: فرد احساس می‌کند آزادانه انتخاب می‌کند، اما در حقیقت در حال تکرار الگوهایی است که سرمایه‌داری فرهنگی به او تحمیل کرده است. کافه‌ها تبدیل به فضاهایی شده‌اند که نه تنها قهوه و چای، بلکه تجربه، سبک و نماد اجتماعی می‌فروشند.

به بیان دیگر، کافه‌نشینی بیشتر از آنکه پاسخی خودجوش به نیازهای روانی باشد، پاسخی هدایت‌شده به بازار مصرف است بازاری که خانه‌ی کوچک و محدود را به کالایی گران و بی‌روح بدل کرده و سپس پاتوق عمومی را به‌عنوان جایگزین عرضه می‌کند. مصرف قهوه، نه تنها یک نوشیدنی، بلکه نمادی از سرمایه اجتماعی است. کافه‌‌های لوکس برای طبقه متوسط به بالا طراحی و پردازش شده‌اند، در حالی که کارگران کافه با حقوق ناچیز کار می‌کنند.

از همسایه‌داری تا میز کناری

یکی از آثار روانی کوچک شدن خانه‌ها و رشد فرهنگ کافه‌نشینی، تغییر در الگوهای پیوند اجتماعی است. زمانی همسایگان و فامیل نزدیک حلقه‌ی حمایت اجتماعی بودند امروز اما میز کناری در کافه می‌تواند برای ساعاتی جایگزین این حلقه شود.

با این حال، روانشناسی نشان می‌دهد که روابط گذرای کافه‌ای، عمق و دوام لازم برای ایجاد شبکه‌های حمایتی واقعی را ندارند. آن‌ها اغلب به ارتباطات ضعیف محدود می‌شوند که توانایی اندکی در حل بحران‌های فردی یا اجتماعی دارند. این تغییر، نوعی انزوای مدرن را در دل ازدحام ایجاد می‌کند شما در میان جمع هستید، اما تنها هستید. این همان چیزی است که هربرت مارکوزه از آن به‌عنوان انسان تک‌ساحتی یاد می‌کند انسانی که نیازهای اصیل او یعنی همبستگی، آزادی، خلاقیت تحت‌الشعاع نیازهای القایی و مصرفی قرار گرفته‌اند.

روان‌شناسی مصرفی و بحران هویت

کوچک شدن خانه‌ها و رونق کافه ‌نشینی، با بحران‌های هویتی نیز گره خورده است. افراد برای جبران فقدان فضای خانگی و روابط عمیق به فضاهای عمومی پناه می‌برند.

اما چون این فضاها ماهیت مصرفی دارند، هویت فردی نیز به‌طور فزاینده‌ای وابسته به «آنچه می‌خری» و «کجا می‌روی» می‌شود. این نوع هویت‌شکننده است و به راحتی در برابر بحران‌ها فرو می‌پاشد. جوانانی که هویت خود را بر پایه‌ی پاتوق‌ها و سبک مصرف ساخته‌اند، در مواجهه با ناکامی‌های اقتصادی یا اجتماعی دچار احساس پوچی می‌شوند. این پوچی، به‌ویژه در کلان‌شهرها، به شکل افسردگی، اضطراب و بی‌معنایی زندگی نمود پیدا می‌کند.

بازاندیشی در فضای زیست

آیا می‌توان در برابر این روند کاری کرد؟ از یک‌سو، روانشناسی اجتماعی می‌تواند نشان دهد که انسان نیاز به فضاهای اصیل برای تعلق، گفتگو و تعامل پایدار دارد. این نیاز را نمی‌توان صرفا با کافه‌ها یا شبکه‌های اجتماعی مجازی برآورده کرد.

از سوی دیگر، تا زمانی که خانه و فضا به کالا تقلیل یابند، این نیازها همواره به‌شکل ناقص و طبقاتی تامین خواهند شد. راه‌حل‌های ساختاری می‌تواند شامل سیاست‌های شهری در جهت ساخت خانه‌های مناسب‌تر، ایجاد فضاهای عمومی واقعی (پارک‌ها، مراکز اجتماعی) و کاهش فشار تجاری‌سازی فضا باشد. تنها در این صورت است که «پاتوق» می‌تواند به جایگزینی سالم برای روابط اجتماعی خانگی بدل شود، نه صرفا بازاری تازه برای مصرف.

رشد فرهنگ کافه‌نشینی و کوچک‌شدن خانه‌ها، نشانه‌ای از تغییرات عمیق در سبک زندگی شهری است تغییراتی که ریشه در منطق سرمایه‌‌داری و کالایی‌شدن فضا دارند. این روند به جابه‌جایی مکان‌های تعلق و تغییر کیفیت روابط انسانی انجامیده است. این تغییر بیش از آنکه انتخابی آزادانه باشد، محصول فشارهای اقتصادی و فرهنگی نظام سرمایه‌داری است.

خانه‌های کوچک و پرهزینه ما را به خیابان و کافه می‌رانند و کافه‌ها نیز به‌جای فضای آزاد، اغلب بازاری‌اند برای مصرف نمادین. در نهایت، انسان مدرن شهری در میان جمعی شلوغ، تنهاتر از همیشه است. برای رهایی از این چرخه، باید خانه و شهر را دوباره به محل زیست و تعلق انسانی بازگرداند، نه به کالایی برای سودآوری.

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

تمامی مجموعه‌های ورزشی استان هرمزگان ۶ تا ۹ آذرماه تعطیل شد