اجتماعی
در بستر تحولات سریع شهری در دهههای اخیر، مهاجرت درونشهری و به ویژه گسترش حاشیهنشینی به یکی از معضلات ساختاری، فرهنگی و روانشناختی در جامعه ایران بدل شده است. این پدیده، در ظاهر تنها مسئلهای کالبدی یا اقتصادی مینماید اما در لایههای پنهانتر، واجد تبعات گستردهای در ساحت روان انسان است، به ویژه در تجربهی هویتیابی، احساس تعلق و انسجام درونی فرد. از منظر روانشناسی رشد، هویت فردی محصول یکپارچگی تجربههای زیسته، انسجام خاطرات و درونیسازی نظامهای ارزشی در بستر فرهنگی و اجتماعی است. اما هنگامی که این بستر دچار گسست ناگهانی، همچون مهاجرت اجباری از روستا یا مناطق کمبرخوردار به کلانشهر میشود، مسیر شکلگیری و تثبیت هویت با بحران روبهرو میشود. مهاجرانی که در پی فشارهای ساختاری نظیر فقر، خشکسالی، یا ناکارآمدی نهادهای محلی، به پیرامون کلان شهرها رانده میشوند، اغلب در مناطقی ساکن میگردند که فاقد زیرساختهای اجتماعی، خدمات عمومی و مهمتر از همه، ظرفیتهای معنابخش فرهنگیاند. این بیمکانی اجتماعی، همانگونه که ادوارد رلف در نظریه پدیدارشناسانهی فضا بیان میکند، با از دست دادن حس مکان و فروپاشی پیوندهای حافظهساز همراه است وضعیتی که در آن، فرد نه تنها از گذشتهاش گسسته، بلکه در فضای جدید نیز امکان ادغام یا بازتعریف خود را نمییابد. از سوی دیگر، انگ اجتماعی حاشیه نشینی، که با برچسبهایی نظیر خطرناک، دیگریِ شهری یا فاقد صلاحیت فرهنگی همراه است، در درازمدت به درونیسازی احساس شرم، طرد و بیارزشی میانجامد. این سازوکارهای روانی در ترکیب با تجربه زیستهی فقر، تبعیض و انزوای اجتماعی، زمینهساز بروز اختلالات روانشناختی از جمله اضطراب، افسردگی، بیگانگی، و گسست هویتی میشوند. در این میان، نسل دوم مهاجران با دوگانگی فرهنگی پیچیدهتری مواجهاند. آنان نه کاملا به سنت والدین متصلاند و نه در نظم نمادین شهر پذیرفته میشوند.
از «کجایی هستی؟» تا «کیستی؟»
پرسش هویت، از بنیادیترین سوالات رواشناختی انسان است. اریک اریکسون روانشناس مشهور، هویت را حاصل تداوم تجربهی شخصی در بستر زمان، همراه با احساس تعلق به یک گروه فرهنگی-اجتماعی میدانست. بر این اساس، هنگامی که فرد به دلایل اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی ناچار به ترک محل زندگی خود شده و در بافتی جدید بهویژه کلانشهری ناآشنا و گاه طردکننده ساکن میشود، بسترهای شکلگیری هویت دچار گسست میشوند. مهاجرت درون شهری، بهویژه مهاجرت از روستا به شهر، در ایران عمدتا ناشی از بحرانهای ساختاری نظیر خشکسالی، بیکاری و ضعف زیرساختهاست. اما آنچه کمتر مورد توجه قرار میگیرد، اثرات روانشناختی این جا به جایی است از جمله شکاف بین انتظارات ذهنی مهاجر از زندگی شهری و واقعیت تلخ انزوا، فقر، تحقیر و بیمکانی.
حاشیهنشینی: سکونت در بیهویتی
پدیده حاشیه نشینی در کلانشهرهای ایران را نمیتوان صرفا بهعنوان یک مسئله فضایی یا برنامهریزی شهری تقلیل داد. سکونت در مناطق غیررسمی، فاقد هویت کالبدی-تاریخی و عاری از خدمات عمومی و نظاممند، به تجربهای از زیستن در بیمکانی میانجامد که اثرات عمیقی بر شکلگیری هویت فردی و اجتماعی برجای میگذارد. از منظر روانشناسی اجتماعی، فضا تنها بستری فیزیکی نیست بلکه حامل نشانههای نمادین، سازندهی معنا و بستری برای تجربهی خود و دیگری است. در این چارچوب، حاشیه نشینی به معنای سکونت در فضاهایی است که نه گذشتهای برای تداوم دارند، نه نشانهای از تعلق فرهنگی، و نه امکان ادغام در روایت مسلط شهر را فراهم میکنند. تئوری تعلق مکانی در روانشناسی محیطی تاکید میکند که حس تعلق به مکان، در ایجاد انسجام روانی، ثبات هویتی و خودپندارهی مثبت نقش بنیادین دارد. اما ساکنان مناطق حاشیهای در فضاهایی زندگی میکنند که فاقد این ویژگیها هستند. معماری بی برنامه، نامشخص بودن مرزهای مالکیت و ضعف نمادهای فرهنگی باعث میشود فرد در مواجهه با محیط خود، تجربهای از بی ریشهگی و ابهام وجودی داشته باشد. ادوارد سوجا، نظریهپرداز فضاهای به حاشیه راندهشده، چنین مکانهایی را فضاهای سوم مینامد مکانهایی که نه به نظم نمادین رسمی تعلق دارند و نه حامل مقاومت هویتی پایدارند، بلکه در حالت تعلیق و ناپایداری مستمر قرار دارند.
از سوی دیگر، حاشیه نشینی با انگ اجتماعی عمیقی همراه است که از طریق گفتمانهای رسانهای، ادبیات رسمی و سیاستهای شهری بازتولید میشود. این انگ نه فقط جایگاه اجتماعی ساکنان را تضعیف میکند، بلکه به درونیسازی تحقیر و شرم نیز میانجامد. روانشناسی استیگما نشان میدهد که تجربهی طرد اجتماعی در فضاهای زیستی حاشیهای، به احساس نامرئی بودن، بیارزشی و اختلال در خودپنداره منجر میشود. در چنین شرایطی، فرد همزمان با فقدان جایگاه عینی در شهر، دچار فقدان جایگاه نمادین نیز میشود یعنی نه فقط جایی برای زندگی ندارد، بلکه امکانی برای معنا بخشیدن به زیست خود نیز نمییابد.
تجزیه هویت
پیر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی، مفهوم «سرمایه فرهنگی» را در تبیین فاصلهی طبقاتی مهم میداند. بر اساس این نظریه، مهاجران حاشیهنشین، بهویژه نسل اول، اغلب فاقد سرمایهی فرهنگی متناسب با فضای شهریاند: زبان بدن، سبک پوشش، سواد رسانهای، تعاملات اجتماعی و درونیسازی ارزشهای شهری. ا
ین نابرابری فرهنگی، که به نابرابری نمادین و تحقیر منجر میشود، به تدریج خود را در سطوح روانشناختی چون عزتنفس پایین، احساس نالایق بودن، اضطراب اجتماعی و افسردگی نشان میدهد.
در این وضعیت، هویت فردی متلاشی میشود چرا که فرد هم زمان با تضعیف پیوندهای سنتی (خانواده گسترده، آیینها، همبستگی روستایی) درگیر یک فضای بیساختار و پرآشوب شهری است که در آن، نه جایگاه مشخصی دارد و نه ابزار لازم برای دستیابی به آن.
تجربهی درونروانی طرد و جدایی
از منظر روانشناسی بالینی، مهاجران حاشیهنشین اغلب دچار نوعی «سوگ فرهنگی» هستند. این سوگ نه فقط به دلیل از دست دادن خانه یا زمین بلکه بهواسطهی از دست دادن موقعیت اجتماعی، معناهای زیسته، و انسجام هویتی پدید میآید. طبق یافتههای پژوهشهای روانشناسی فرهنگی، افراد در چنین موقعیتی ممکن است دچار اختلالاتی نظیر اضطراب مزمن، احساس پوچی، ناامیدی وجودی و بیگانگی شوند. از سوی دیگر، فرآیند انطباق با شرایط جدید بدون وجود حمایت اجتماعی موثر یا ساختارهای هویتساز موجب ایجاد تعارض درونی، خودسرزنشی یا پرخاشگری بیرونی میشود.
احساس نادیده گرفته شدن، بهویژه در نسل دوم، ممکن است با خشونت، بزهکاری، یا گریز از تحصیل و اشتغال پاسخ داده شود. درواقع، حاشیهها تنها مکانهای فقر نیستند، بلکه کانونهای هویتهای معلق، معترض و زخمخوردهاند.
بحران مضاعف یا فرصت بازسازی
نسل دوم مهاجران یعنی فرزندان متولدشده در حاشیهها با موقعیتی پیچیدهتر مواجهاند. آنها معمولا به زبان شهر آشناترند، اما در فضای نمادین آن جایی ندارند. تعلقی به زادگاه والدین ندارند و در شهر هم پذیرفته نمیشوند. این بحران دوگانه، میتواند منجر به شکلگیری نوعی بیجایی روانی شود یعنی حالتی که در آن فرد نه به گذشته متصل است و نه آیندهای روشن میبیند. با این حال، اگر بسترهای مناسب فراهم باشد نظیر آموزش با کیفیت، پروژههای مشارکتی محلی، هنر اجتماعی و سیاستهای بازتوزیعی، نسل دوم میتواند به بازیابی و بازآفرینی هویت خویش دست یابد. تجربهی مهاجرت، گرچه با رنج همراه است، اما میتواند به منبعی برای تابآوری، خلاقیت و ساخت هویت چندلایه بدل شود.
روانشناسی فضا
مفهوم فضای روانی در روانشناسی محیطی بر ارتباط میان تجربه زیسته و ساختار کالبدی محیط تاکید دارد. در حاشیهها، فضا اغلب بینظم، موقتی، ناایمن و بیمعناست. کوچههایی باریک، خانههایی نیمهساز، نبود فضای سبز یا فضاهای فرهنگی، همگی به تشدید احساس بیارزشی و بیریشهگی میانجامند. این نوع معماری، حافظهساز نیست فرد در آن خاطرهای نمیسازد، تعلقی نمییابد، و از دل آن رویایی نمیروید.تجربههای مکرر از تخریب خانهها، جابهجاییهای اجباری یا بیثباتی در مالکیت، به فروپاشی حس امنیت روانی و تعلق میانجامد. فردی که خانهاش را موقتی میداند، برای آینده برنامهریزی نمیکند، در روابطش بیثبات است و در پیوند با جامعه مشارکت نمیجوید.
بیمکانی و درک تحقیرشده از خود
مطالعات روانشناختی اخیر بر روی نوجوانان ساکن مناطق حاشیهای تهران و اهواز نشان میدهد که برداشت آنها از خود، اغلب بهشدت منفی و تحقیرآمیز است. آنها محل زندگیشان را بدنام، زشت، خطرناک و شرمآور توصیف میکنند. این خودپنداری منفی، به کاهش انگیزه برای تحصیل، اشتغال و پیشرفت میانجامد و حس درماندگی آموختهشده را تقویت میکند. در مقابل، حضور نهادهایی چون مدارس توانمندساز، مراکز مشاوره محلی، گروههای تئاتر خیابانی یا باشگاههای محلی، میتواند نقش کلیدی در ترمیم این تصویر تحقیرشده از خود ایفا کند. کار روانشناسی اجتماعی در این زمینه، نه درمان فردی، بلکه بازسازی ساختارهای معنابخش جمعی است.
مسیر پیشرو: درمان با عدالت
در نهایت، بحران هویت در مهاجرت درونشهری و حاشیهنشینی، بیش از آنکه فردی باشد، ریشه در نابرابریهای ساختاری دارد. اگر قرار باشد روان انسان در این شرایط ترمیم شود، باید عدالت اجتماعی، بازتوزیع منابع، بهرسمیتشناسی فرهنگی و مشارکت اجتماعی در کانون سیاستگذاری قرار گیرد. روانشناسی، در کنار برنامهریزی شهری و سیاستگذاری عمومی، میتواند با تاکید بر تقویت حس تعلق، بازسازی خاطرههای جمعی، و ترمیم شبکههای حمایت اجتماعی، راهی برای بازآفرینی هویت در دل بیمکانی بیابد.
در این مسیر، شنیدن روایت ساکنان حاشیه، حضور فعال روانشناسان اجتماعی در جامعه، و به رسمیت شناختن دردهای زیستهی مهاجران، نخستین گام در درمان زخمهای روانی شهروندانی است که هرگز در شهروندی کامل پذیرفته نشدند.
جدیدترین اخبار
آغاز ۲ مزایده بزرگ برای فروش ۱۱ هزار و ۷۹۰ میلیارد ریال اموال تملیکی در هرمزگان
آمریکا یک شهروند ۱۳ شرکت و ۸ کشتی مرتبط با ایران را تحریم کرد
ویروس کرونا شایع نشده است/ مردم نگران نباشند
اولین دادگاه دوومیدانیکاران ایرانی در کره جنوبی برگزار میشود
وزارت ارشاد: فیش حقوقی نادره رضایی صحیح است/ توضیحات ارشاد درباره فیش حقوقی خبرساز
اهالی جزیره هرمز صاحب سند مالکیت شدند
دستورالعمل جدیدی برای بیمه کارگران ساختمانی تدوین شد
تعیین تکلیف فوری پروژههای نیمهتمام بندرعباس ضروری است
سهشنبه چهارم شهریور حراج شمش طلا برگزار خواهد شد
قیمت این محصولات مدیران خودور افزایش مییابد
قیمت پایه سایپا بهزودی تعیین میشود
تعداد مبتلایان تب دنگی در هرمزگان به ۱۵ نفر اعلام کرد
افزایش نسبت کرونا در بین عفونتهای تنفسی
پرداخت ۸۴۰ میلیارد تومان بابت یارانه شیرخشک به داروخانهها
بانوی هرمزگانی در ترکیب تیم ملی
شنبه یکم شهریورماه ادارات هرمزگان تعطیل شد