31

مرداد

1404


اجتماعی

04 مرداد 1404 09:48 0 کامنت

از غایب مقتدر تا مراقب فعال

در روانشناسی تحول، فروید نخستین کسی بود که نقش پدر را در تثبیت فراخود (سوپرایگو) و تنظیم اخلاقی رفتار کودک تحلیل کرد. پدر، طبق نگاه کلاسیک، نماینده‌ی قانون و محدودیت بود کسی که میل بی‌حد کودک به مادر را مهار می‌کرد. این نقش پدر نمادین بعدتر در نظریات لاکان هم برجسته شد، جایی که پدر نه صرفا یک فرد، بلکه نماینده‌ی نظام زبانی و فرهنگی در ساختار ذهن کودک است. اما در سال‌های اخیر، روانشناسی رشد و مطالعات دلبستگی به ‌ویژه توسط جان بالبی و ماری اینسورث، بر اهمیت مشارکت هیجانی پدر تاکید کرده‌‌اند. پدر در کنار مادر، می‌تواند منبع دلبستگی امن باشد و حضور او در سال‌های اولیه‌ی زندگی می‌تواند بر رشد شناختی، هیجانی و اجتماعی کودک تاثیرات مهمی داشته باشد. مطالعات جدید، به‌خصوص در دهه‌ی اخیر، نشان می‌دهند که مشارکت فعال پدران در تربیت، رابطه‌ی مستقیمی با افزایش تاب‌آوری روانی نوجوانان، کاهش بزهکاری، اضطراب اجتماعی و افزایش اعتماد به ‌نفس در فرزندان دارد. این یافته‌ها نشان می‌دهند که کارکرد پدر در تربیت دیگر محدود به غایب مقتدر نیست بلکه به مراقب مشارکت گر و پشتیبان روانی تغییر یافته است.

مردانگی، پدری و هویت

بسیاری از مردان قرن بیست‌ویکم میان دو تصویر متضاد از پدری گرفتارند از یک‌سو الگویی سنتی که اقتدار، خویشتن‌داری و فاصله را ارزش‌گذاری می‌کند و از سوی دیگر، انتظارات فرهنگی معاصر که بر ابراز احساسات، تربیت برابر و مشارکت عاطفی تاکید دارد. این دوگانه گاه منجر به سردرگمی هویتی در مردان می‌شود مردانی که نه می‌توانند همان پدران نسل قبل باشند و نه آموزش دیده‌اند که چگونه پدرانی نوین باشند. در روانشناسی اجتماعی این وضعیت به بحران نقش جنسیتی تعبیر می‌شود، جایی که فرد از ایفای نقش‌های سنتی ناتوان است، اما هنوز مهارت و الگوهای نقش جدید را درونی نکرده است. مطالعه‌ای که در سال ۲۰۲۲ توسط مؤسسه‌ی روان‌شناسی خانواده در آلمان انجام شد، نشان داد که ۶۴٪ از پدران در نخستین سال تولد فرزندشان دچار اضطراب، احساس نابسندگی یا افسردگی خفیف بوده‌اند موضوعی که در دهه‌های قبل اغلب پنهان می‌ماند یا بی ‌اهمیت تلقی می‌شد.

تضاد نقش‌های اقتصادی و روانی

با آنکه ساختار اقتصادی خانواده هنوز اغلب مرد را به‌عنوان نان‌آور اصلی تعریف می‌کند، نقش‌های مراقبتی و هیجانی نیز از او انتظار می‌رود. این دوگانگی در سطح روان‌شناختی می‌تواند منجر به تعارض نقشی شود، به ‌ویژه زمانی که مردان خود را بین فشار شغلی و مسئولیت‌های عاطفی در خانه گرفتار می‌بینند. طبق نظریه‌ی کارول گیلیگان، شنیدن صداهای متفاوت از مردان در نقش‌های مراقبتی و پدرانه، نیازمند بازتعریف «اخلاق مراقبت» در جامعه است به عبارتی، جامعه باید بپذیرد که مراقبت و عشق‌ورزی صرفا نقش‌های زنانه نیستند، بلکه بخشی از بلوغ روانی و هویت مردانه‌اند.

کالایی‌سازی روابط عاطفی

در شرایط اقتصاد نولیبرال، جایی که زمان و حضور کمیاب شده‌اند، نقش پدرانه نیز به سمت نوعی جایگزینی با «خدمات» رفته است: هدیه، تکنولوژی، ثبت ‌نام کلاس‌ها و خریدهای گران ‌قیمت. در واقع، بسیاری از پدران، ناتوان از حضور موثر عاطفی، به جبران‌گری مصرفی روی می‌آورند الگویی که در روان‌شناسی به آن پدر غایب جبران‌گر می‌گویند. این پدیده هم پیامد روانی برای فرزندان دارد که شامل احساس تهی بودن عاطفی با وجود تامین‌بودن مادی است و هم برای خود پدر در بردارنده‌ی احساس گناه، فرسودگی یا قطع ارتباط عاطفی با فرزند می‌باشد.

صدای پدران شنیده نمی‌شود

رسانه‌ها و گفتار عمومی هنوز عموما بر مادری تمرکز دارند. در فضای روانشناسی بالینی نیز هنوز تعداد کتاب‌ها، کارگاه‌ها و ادبیات تخصصی برای مادران بسیار بیشتر از پدران است. پدران درگیر، اغلب با احساس تنهایی در مسیر تربیت مواجه‌اند، به ‌ویژه اگر بخواهند خلاف الگوهای غالب رفتار کنند. روان‌درمانی‌های خانواده ‌محور اغلب نیازمند حضور فعال پدران هستند، اما نبود تمهیدات اجتماعی یا فرهنگی مناسب، باعث می‌شود بسیاری از پدران از این فرایندها حذف یا طرد شوند. در واقع، سکوت پدران، نتیجه‌ی نداشتن زبان، فضا یا مجالی برای روایت‌گری روانی است.

نوجوانان و نقش پدر

روابط نوجوان با پدر در دوره‌ی بلوغ و بحران هویت اهمیت مضاعفی پیدا می‌کند. در این دوره، پدر می‌تواند نقشی حیاتی در مرزگذاری، الگوسازی و حمایت هیجانی ایفا کند. پدرانی که گفتگو را جانشین کنترل می‌کنند، احتمال بیشتری دارند تا به مرجع هویت‌‌یابی نوجوان بدل شوند. از منظر روان‌شناسی تحولی، فرزند در دوره‌ی نوجوانی با مفهوم بازسازی تصویر والد روبه‌رو می‌شود. نوجوان، پدر را از مقام آرمانی به شخصیتی انسانی و گاه متناقض فرو می‌کشد. واکنش پدر به این فرایند، تعیین‌کننده‌ی نوع رابطه‌ای است که در بزرگسالی بین آن‌ها شکل می‌گیرد رابطه‌ای مبتنی بر احترام متقابل یا شکاف عاطفی عمیق.

چالش پدران قرن بیست‌ویکم

با وجود دگرگونی‌های فرهنگی و روان‌شناختی در تعریف پدری، مردان امروز همچنان با چالش‌های چندلایه‌ای روبه‌رو هستند که ایفای نقش پدرانه را دشوار می‌سازد، چالش‌هایی مانند نبود الگوهای تربیتی مردانه سالم، فشار اقتصادی و کمبود زمان، فاصله فرهنگی میان نسل‌ها و نبود حمایت‌های ساختاری. یکی از مهم‌ترین این چالش‌ها، فقدان الگوهای تربیتی سالم و قابل اتکاست. بسیاری از پدران، خود در خانواده‌هایی رشد کرده‌اند که تصویر پدر با خشونت، اقتدار خشک یا غیبت احساسی پیوند خورده بود، بنابراین، در مواجهه با فرزندان خود، یا از تکرار آن الگوها می‌گریزند یا در نبود نمونه‌های جایگزین، سردرگم و ناتوان از ایفای نقش جدید می‌مانند. در کنار این، فشارهای اقتصادی و بحران معیشت، زمان و انرژی روانی پدران را تحلیل می‌برد و آن‌ها را در موقعیتی قرار می‌دهد که باید میان تامین مالی و مشارکت هیجانی در تربیت، انتخابی فرساینده انجام دهند. از سوی دیگر، شکاف میان نسلی، پدران را با نوجوانانی روبه‌رو می‌کند که در زبان، ارزش‌ها، و تجربیات فرهنگی خود، بسیار متفاوت‌اند همین امر برقراری ارتباط معنادار و سازنده را دشوار می‌سازد. همچنین، نبود حمایت‌های ساختاری مانند مرخصی پدری، کارگاه‌های والدگری ویژه مردان، یا فضای مشاوره‌ای مختص پدران، باعث شده است که بسیاری از مردان خود را تنها و بدون راهنما در مسیر پدری بیابند. در مجموع، پدر شدن در قرن بیست‌ویکم اگرچه فرصتی برای شکل‌دهی به نسلی آگاه و سالم‌تر است، اما بدون حمایت‌های فرهنگی، آموزشی و اجتماعی می‌تواند به تجربه‌ای پراضطراب و آسیب‌زا تبدیل شود.

راه‌هایی برای بازسازی پدری معاصر

بازسازی نقش پدری در جهان معاصر، بیش از هر چیز مستلزم باز تعریف فرهنگی مردانگی است تغییری که در آن، مراقبت، گفتگو، حساسیت هیجانی و حضور فعال در فرآیند تربیت، نه ‌تنها به‌عنوان ویژگی‌هایی زنانه، بلکه به ‌مثابه ابعاد انسانی مرد بودن شناخته شوند. بسیاری از مردان، به‌دلیل الگوهای سنتی و فرهنگی، مراقبت عاطفی را با ضعف یا از دست دادن اقتدار اشتباه می‌گیرند. بنابراین، تغییر این نگاه نیازمند گفتمان‌سازی از سوی رسانه‌ها، نهادهای آموزشی و حتی روایت‌های هنری و سینمایی است. افزون‌براین، پدر بودن نباید یک‌شبه و بدون آمادگی روانی اتفاق بیفتد. لازم است آموزش‌های والدگری، نه‌فقط برای مادران بلکه به‌صورت خاص برای مردان نیز طراحی و اجرا شود؛ آموزش‌هایی که از دوران بارداری آغاز شوند و طیف وسیعی از موضوعات را، از رشد روانی کودک گرفته تا مدیریت هیجانات و تعارضات خانوادگی، پوشش دهند. همچنین، ایجاد فضاهایی برای گفت‌وگوی پدران با یکدیگر از جمله گروه‌های حمایتی، جلسات مشارکتی، یا مشاوره‌های تخصصی مردانه می‌تواند احساس تنهایی، بی‌کفایتی و فشار درونی را کاهش دهد. مردان نیاز دارند تا روایت‌های خود از پدر بودن را بشنوند، به اشتراک بگذارند و احساس نکنند در ایفای این نقش تنها هستند. در نهایت، رسانه‌ها نقش بسزایی در بازنمایی پدران متفاوت دارند پدرانی که حضور دارند، اشتباه می‌کنند، تلاش می‌کنند، گریه می‌کنند، مراقبت می‌کنند و رشد می‌یابند. هرچه تصویر پدر از قالب‌های کلیشه‌ای فاصله بگیرد، فضای روانی سالم‌تری برای مردانی فراهم می‌شود که می‌خواهند پدرانی آگاه، امن و دلسوز باشند.

پدر بودن در قرن بیست ‌و یکم، دیگر نه یک نقش حاشیه‌ای، بلکه بخشی بنیادین از تربیت و سلامت روانی خانواده است. اما برای تحقق این نقش، نیازمند بازتعریف فرهنگی، تغییر در سیاست‌گذاری‌های اجتماعی و گسترش آموزش روانی هستیم. پدران امروز، درگیر یک گذار تاریخی‌اند: آنان از سایه‌ی صرفا تامین‌گر بیرون آمده‌اند و وارد فضای مشارکت، دلبستگی و مراقبت روانی شده‌اند؛ مسیری دشوار اما امیدبخش.

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

شنبه یکم شهریورماه ادارات هرمزگان تعطیل شد