اجتماعی
نوجوانی نه کودک بودن است، نه بزرگسالی؛ بلکه دورهای سیال و پرچالش است. نوجوانی مرحلهایست که فرد برای اولین بار سعی میکند خود را مستقل از خانواده تعریف کند، هویت شخصیاش را شکل دهد، مرزهای جدیدی با جهان برقرار کند و جهانبینی خود را بسازد. این فرایند طبیعی اما پیچیده، نیازمند درک، همراهی و گفتگویی همدلانه با بزرگترهاست. اما در واقعیت، شکافی عمیق میان این دو نسل شکل میگیرد؛ گویی نوجوانان و والدین، زبان هم را نمیفهمند. نوجوانان در این دوره، بیش از هر زمان دیگری در معرض تغییرات زیستی، شناختی، هیجانی و اجتماعی قرار دارند. آنها نه تنها با دغدغههای شخصی مانند هویت، آینده، احساس تعلق و تصویر بدنی درگیرند، بلکه با فشارهای بیرونی مانند انتظارات تحصیلی، هنجارهای اجتماعی، فناوریهای نو ظهور و بحرانهای جهانی نیز مواجهاند. بسیاری از این فشارها در سکوت تحمل میشوند، چراکه نوجوانان اغلب احساس میکنند که جدی گرفته نمیشوند یا فهمیده نمیشوند. از سوی دیگر، بسیاری از والدین، معلمان و بزرگترها با نیت حمایت، به کنترل، نصیحت یا قضاوت پناه میبرند. رویکردهایی که بیشتر باعث فاصله میشود تا نزدیکی. درحالیکه اغلب نوجوانان از درک نشدن، تنها بودن و بیارزشی شکایت دارند، فرصت شنیده شدن به آنها داده نمیشود. در این مرحله، ذهن در حال شکل دهی هویت شخصی است، ارزشها مورد بازبینی قرار میگیرند، و نیاز به استقلال، معنا و ارتباط با دیگران در اوج خود قرار دارد. با این حال، بسیاری از بزرگترها، چه والدین، چه معلمان، چه مسئولان فرهنگی، هنوز با نگاههای سنتی، تکلیف محور و گاه نگران، به نوجوانان مینگرند. همین تفاوت نگاه، موجب سوءتفاهمهای فراوان، درگیریهای ارتباطی و شکاف نسلی عمیق شده است. در چنین شرایطی، شنیدن صدای نوجوانان ضرورتی دوچندان دارد. آنها چیزهایی برای گفتن دارند؛ چیزهایی که اگر شنیده شوند، میتوانند مسیر رابطه میان نسلها را تغییر دهند. مقالهای که توسط الن گالینسکی، محقق برجسته در زمینهی خانواده، و در ژورنالعمومی دانشگاه برکلی منتشر شده، حاصل گفتگو با نوجوانان متعددی است که تلاش کردهاند از نگاه خود، پنج خواسته یا انتظار اصلیشان را از بزرگترها بیان کنند. این مقاله تلاشی است برای پل زدن میان این دو جهان. بر اساس پژوهشهای روانشناختی و روایتهای نوجوانان، پنج نکته مهم را مرور میکنیم که نوجوانان انتظار دارند بزرگترها بشنوند، بفهمند و به آنها پاسخ دهند؛ نکاتی که اگر با گوش دل شنیده شوند، میتوانند پایهگذار گفتوگویی تازه و رابطهای سالمتر باشند.
ما در حال رشد هستیم، نه در حال طغیان
یکی از برداشتهای اشتباهی که دربارهی نوجوانان وجود دارد، این است که آنها ذاتا سرکش، ناسپاس یا نافرماناند. این نگاه، ریشه در سوءتفاهمی نسبت به تحولات شناختی و روانی این دوره دارد. نوجوانی، دورهای از بازسازی مغز و بازتعریف جهان است. مغز نوجوان، بهویژه بخشهای مربوط به تصمیمگیری و مدیریت هیجانات، هنوز در حال تکامل است. همین مسئله، موجب بروز رفتارهای پرنوسان، ریسکپذیری و حتی وجود عناصر ضد و نقیض در رفتار آنها میشود. درک این واقعیت علمی، به بزرگترها کمک میکند که نوجوانان را نه به چشم «مشکل»، بلکه به عنوان «موجودیتی در حال شکلگیری» ببینند. صبوری، گفتگوی بدون قضاوت، فرصت دادن برای یادگیری از تجربه، و در عین حال، حمایت قاطع (نه کنترلگرانه) از مهمترین واکنشهای موثر در برابر رفتارهای نوجوانانه است.
ما را جدی بگیرید، حتی وقتی اشتباه میکنیم
نوجوانان به شدت به احساس دیده شدن، شنیده شدن و جدی گرفته شدن نیاز دارند. بسیاری از نوجوانان از اینکه والدین یا بزرگترها حرف آنها را نادیده میگیرند، عقایدشان را بیاهمیت میشمارند یا تصمیماتشان را به سخره میگیرند، احساس بیارزشی میکنند. این رفتارها، مستقیما به کاهش عزت نفس و گاه عصیانهای جبرانی میانجامد. جدی گرفتن نوجوانان، به معنای تایید بیقید و شرط آنها نیست، بلکه یعنی شنیدن فعال، تلاش برای فهم نیت آنها و پاسخدادن محترمانه به نیازهایشان. حتی اگر تصمیمشان اشتباه باشد، فرصت تحلیل پیامدها، بهتر از تحقیر یا رد کردن آن تصمیم است. والدینی که نوجوانشان را در فرآیند تصمیمگیریها مشارکت میدهند، فرزندی مسئولتر و مستقلتر خواهند داشت. معلمانی که کنجکاوی نوجوانان را قدر میدانند، کلاسهایی پویاتر خواهند داشت. مسئولانی که با زبان اعتماد با نوجوانان سخن میگویند، جامعهای پویاتر خواهند ساخت.
اجازه دهید تجربه کنیم؛ ما از اشتباهات میآموزیم
بزرگترها اغلب از مسیرهای رفته خود برای نوجوانان مسیر میسازند و از آنها میخواهند اشتباه نکنند. اما حقیقت این است که یادگیری واقعی، در بسیاری موارد از دل تجربه شخصی حاصل میشود. نوجوانان با تجربههای مستقل، حتی اگر گاه پرخطا باشند، میتوانند قویتر، آگاهتر و مسئولتر شوند. خطر واقعی در تجربه نیست، بلکه در نبود حمایت در حین تجربه کردن است. اگر نوجوانان فضای امنی برای آزمون و خطا نداشته باشند، یا اگر در صورت شکست تحقیر و سرزنش شوند، در خود فرو میروند یا مسیرهای پنهانکاری و فاصلهگیری را انتخاب میکنند. راهکار عملی برای بزرگترها این است که مرزهای مشخص، اما منعطفی برای تجربه کردن بگذارند. «نه گفتن» را فقط در مواقع ضروری به کار ببرند و در باقی موارد، نقش حامی حاضر اما نه مداخلهگر را بازی کنند. نوجوانان نیاز دارند از شما چراغ راه ببینند، نه فرمان مستقیم.
ما به حمایت نیاز داریم، نه کنترل
نوجوانی مرحلهای است که فرد میان وابستگی کودکی و استقلال بزرگسالی قرار دارد. در این میان، بسیاری از والدین یا بزرگترها، از ترس اشتباه کردن فرزندشان، ناخواسته به کنترل بیش از حد روی میآورند. آنها برنامهریزی کامل زندگی نوجوان را به عهده میگیرند. از انتخاب رشته گرفته تا نوع پوشش، دوستان، سرگرمیها و حتی شیوه فکر کردن. اما این رفتارها، اگرچه با نیت محافظت انجام میشود، اغلب نتیجهای معکوس دارد. مقاومت، پنهانکاری، و گاه دور شدن نوجوان از والدین. حمایت واقعی با کنترل تفاوت دارد. کنترل یعنی تصمیم گرفتن بهجای دیگری، اما حمایت یعنی در کنار او بودن، درک کردن، اطلاعات دادن، هشدار دادن در زمان لازم و ایجاد حس امنیت عاطفی. نوجوانی که احساس کند مورد اعتماد قرار گرفته و حق انتخاب دارد، نه تنها استقلال بیشتری کسب میکند، بلکه مسئولیتپذیرتر و صادقتر هم خواهد بود. مثلا به جای گفتن «حق نداری با فلانی دوست باشی»، میتوان گفت: «میفهمم که از دوستی با او خوشت آمده، فقط نگرانم که بعضی رفتارهایش ممکن است برایت دردسرساز شود. دوست دارم بیشتر با هم دربارش حرف بزنیم». نوجوانی که حمایت بیقضاوت را تجربه کند، در زمان تصمیمگیریهای دشوار، والدین را دشمن نمیبیند، بلکه به آنها به چشم پناهگاه نگاه میکند. بنابراین، اگر خواهان رابطهای سالم با نسل نوجوان هستیم، باید میان هدایت و کنترل تفاوت قائل شویم؛ نقش والد، راهنما و تکیهگاه باشیم، نه مدیر پروژهی زندگی فرزندمان.
ما را همانطور که هستیم ببینید، نه آنطور که آرزو دارید باشیم
بسیاری از بزرگترها، ناآگاهانه تصویری آرمانی از نوجوانشان در ذهن دارند. آنها فرزند خود را با دیگران مقایسه میکنند، برچسبهایی چون «باهوش»، «سر به راه» یا «موفق» را معیار ارزشمندی میدانند و از نوجوانشان میخواهند که مطابق این الگوها رفتار کند. اما نوجوانان، همچون هر انسان دیگری، هویت و مسیر خاص خود را دارند. آنها ممکن است علایقی متفاوت، ظاهر یا سبک زندگی خاص، یا حتی سلیقههایی غیر منتظره داشته باشند. پذیرش بیقید و شرط، به این معنا نیست که همهی رفتار ها را بپذیریم، بلکه یعنی فرد را بهعنوان انسان، بدون مقایسه، تحقیر یا اصلاحگری مداوم بپذیریم. این نوع نگاه، پایهگذار عزتنفس پایدار است. نوجوانی که بداند حتی در ضعفها، ناکامیها یا تفاوتهایش پذیرفته شده، کمتر احساس تنهایی میکند، بهتر با اضطرابها مقابله میکند و ارتباط سالمتری با دنیای اطرافش خواهد داشت.
رابطهای انسانی، نه سلسلهمراتبی
نوجوانان پیش از آنکه فرزند، دانشآموز یا عضو جامعه باشند، انساناند. آنها به رسمیت شناخته شدن، گفتوگوی محترمانه، حق اشتباه، و فضای رشد نیاز دارند. اگر بزرگترها بتوانند از جایگاه اقتدار، پایین بیایند و در کنار نوجوان بنشینند نه در مقابلش، رابطهای انسانی، دوسویه و پربار شکل خواهد گرفت. جامعهای که به نوجوانان خود اعتماد میکند، نه تنها نسلی توانمندتر خواهد داشت، بلکه امنیت، خلاقیت و پویایی بیشتری را نیز تجربه خواهد کرد.
روزنامه صبح ساحل
جدیدترین اخبار
دختران هرمزگانی بر سکوی سوم ایران ایستادند
خانوارها ۴۰ درصد گرانتر خریدند؛ تورم نقطهای مرداد از ۴۲ درصد گذشت
ساماندهی خورهای بندرعباس با رویکرد جامع و زیباسازی شهری
توزیع جهیزیه بین زوجهای جوان در بندرجاسک
مشارکت ۱.۶ میلیون نفر در نهضت ملی مسکن: پرداخت ۱۷۰ همت توسط مردم
هشدار فوری گوگل: کاربران جیمیل رمز عبور خود را تغییر دهند!
حواشی هفته
«چت جیپیتی» مسئول خودکشی یک نوجوان ۱۶ ساله شناخته شد
امیدواریم ایران بطور کامل با آژانس همکاری کنند
برگزاری نمایشگاه دستاوردهای کانون پرورش فکری هرمزگان در بندرعباس
سید بندی دو نماینده هرمزگان مشخص شد
شهرداری دشتی پارسیان در گروه جنوب قرار گرفت
کاراته کای هرمزگانی در ترکیب اصلی قرار گرفت
رئیس هیئت کارگری بندرخمیر منصوب شد
رگبار و رعدوبرق برای ارتفاعات هرمزگان و افزایش باد در مناطق دریایی
دلار در آستانه ۱۰۰ هزار تومانی شدن