18

شهریور

1404


حوادث

01 اردیبهشت 1404 10:01 0 کامنت

به گزارش صبح ساحل، در یکی از محله‌های قدیمی بندرعباس، اختلافی ساده میان دو همسایه که نسبت فامیلی دوری نیز با هم داشتند، به قتل ختم شد. هر دو جوان بودند، ۲۲و ۴۰ ساله. دو روز قبل از فاجعه، سر موضوع کبوتران بحثی میانشان درمی‌گیرد که با وساطت همسایه‌ها تمام می‌شود.

روز حادثه، آن دو در کوچه رو‌به‌رو شدند. مشاجره بالا گرفت. قاتل بعدها در بازجویی گفت: «نمی‌خواستم بزنمش، چاقو همیشه همراهم بود، فقط برای ترسوندن درآوردم. اما دستم لرزید... و همه‌چی تموم شد.»

وی گفت: من تعدادی کبوتر دارم و گاهی برای سر زدن به آنها به پشت‌بام خانه‌مان می‌روم. 2روز قبل از حادثه وقتی روی پشت‌بام رفته بودم مقتول من را دید و اعتراض کرد که چرا آنجا هستی و چه می‌خواهی و...؟! بر سر همین موضوع با هم درگیر شدیم؛ اما همسایه‌ها که صدای ما را شنیده بودند پادرمیانی کردند و ماجرا ختم به خیر شد.2روز بعد از نخستین درگیری در کوچه یکدیگر را دیدیم و این‌بار کار به زد و خورد کشید. نمی‌خواستم بزنم. فقط چاقو را که همیشه در جیبم بود برای ترساندن بیرون آوردم. اما در میان درگیری، چاقو به قلب جوان مقتول نشست و کار تمام شد.

قصاص

پرونده جنایت به دادگاه کیفری یک استان هرمزگان ارسال شد و به سرعت مراحل قضایی را طی کرد. اعترافات صریح، بازسازی صحنه جرم و درخواست قاطع خانواده مقتول برای قصاص، همه چیز را سریع پیش برد. دادگاه، حکم اعدام را صادر کرد و دیوان عالی کشور آن را تأیید کرد.

خانواده مقتول بارها در جلسات صلح و سازش شرکت کردند، حتی زمانی که در بهمن‌ماه قرار بود حکم اجرا شود، اولیای دم به‌شرط دریافت مبلغی برای مصالحه، سه ماه فرصت دادند. اما مبلغ تأمین نشد و بعد از تعطیلات نوروز، دوباره برای اجرای حکم پافشاری کردند.

نفس‌های آخر

جوان محکوم به مرگ روز قبل از اجرای حکم با خانواده‌اش آخرین دیدار را انجام داده و به قرنطینه زندان منتقل شده بود. سحرگاه سه‌شنبه ۲۶ فروردین، هوا هنوز تاریک بود که جمعی در حیاط زندان بندرعباس گرد آمدند. خانواده قاتل، در شوک و نگرانی. مأموران اجرای حکم آماده، قاضی الهام پوردهقان‌فراشاه، معاون اجرای احکام دادگستری هرمزگان به همراه تیم صلح در جلسه‌ای با اولیای‌دم آنها را تشویق به بخشش کرد و از آنها خواست برای رضای خدا از قصاص قاتل صرف‌نظر کنند. آنها اما تصمیم‌شان را گرفته بودند و گفتند حاضر به بخشش نیستند.

قاتل جوان، لاغر و رنگ‌پریده، طناب را با چشم‌های باز نگاه می‌کرد. مأموران او را بالا بردند. طناب دور گردنش انداختند. لحظاتی بعد، یکی از اولیای دم به همراه پدر مقتول چهارپایه را از زیر پایش کشید.

پاهایی در آسمان

همه‌چیز در ۳۰ ثانیه تغییر کرد؛ جوان در هوا معلق بود، با طنابی دور گردنش و مرگی که گام‌به‌گام نزدیک‌تر می‌شد. اما ناگهان صحنه‌ای کم‌نظیر اتفاق افتاد، برادر مقتول که از ابتدا راضی به اجرای حکم نبود، ناگهان جلو دوید.

خودش را رساند به پیکر نیمه‌جان. زیر پاهای محکوم را گرفت. دیگران هم کمک کردند. طناب شل شد. نفس بازگشت. و مرگ، دست خالی برگشت.

بازگشت از مرز مرگ

بهداری زندان آماده بود. پزشکان فوراً بالای سر جوان رفتند. خوشبختانه، به دلیل وزن کم و سرعت عمل نجات‌دهندگان، او آسیبی جدی ندیده بود. ساعتی بعد، همان خانواده‌ای که اجرای حکم را تا انتها پیش برده بودند، برگه رضایت را امضا کردند.

زندگی دوباره

با امضای رضایت‌نامه، پرونده قصاص بسته شد. اما جنبه عمومی جرم هنوز باقی است. این جوان که چهار سال در زندان بوده، به‌زودی بار دیگر در دادگاه حاضر خواهد شد. احتمال می‌رود با احتساب مدت حبس، آزاد شود.

ریسمان زندگی

در آن سحرگاه فروردین، زمانی که نفس‌ها در سینه حبس شده بود و همه‌چیز به پایان رسیده‌به‌نظر می‌رسید، بخشش، شبیه موجی بی‌صدا از دل دریای خشم عبور کرد. همه شاهد صحنه‌ای بودند که به‌ندرت تکرار می‌شود؛ صحنه‌ای که نه با حکم دادگاه، بلکه با لرزش دل انسانی دیگر ورق خورد. رییس کل دادگستری هرمزگان، این بخشش را نتیجه تلاش‌های چندساله مسئولان‌قضایی، صلح‌یاران و اعضای شورای حل اختلاف دانست، اما حقیقت ساده‌تر بود: یک تصمیم در لحظه، یک دل که لرزید، یک انسان که نجات پیدا کرد.

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

خداحافظی بی جام تیم ملی از کافا/ ایران ۰ - ۱ ازبکستان