30

مرداد

1404


فرهنگی و هنری

28 اسفند 1403 09:55 0 کامنت

نیما صفا - وجود برخی اشتراکات میان بعضی لباس‌های بومی این ناحیه با برخی فرهنگ‌هایی که امروزه غیر ایرانی شناخته می‌شوند، نه تنها نشان‌دهنده‌ی پیوندهای تاریخی و فرهنگی میان ملت‌هاست، بلکه گواهی بر این حقیقت است که عناصر فرهنگی غیر ایرانی، پس از تلاقی با ژرفای تمدنی ایران دچار استحاله شده و پس از انطباق با این فرهنگ غنی، هویت پیشین خود را به کناری نهاده و جز نمودهای کوچک که بجز مراجعه به تاریخ و مطالعه‌ ریشه‌های آن فرهنگ وارداتی در درازای تاریخ، نمی توان به راحتی وجوه افتراق بین این دو تلاقی را تشخیص داد، چیزی از آن فرهنگ اولیه‌ی وارداتی نمی‌توان یافت. بندرعباس به دلیل موقعیت خاص تجاری آن، از ابتدا محل توجه تجار، بازرگانان خارجی اعم از اروپایی، هندی، افریقایی و در این اواخر اقشار عرب بوده که همه‌ی آنها با حضور بلند مدت خود در این ناحیه، ناخواسته فرهنگ و سنن خود را نیز به این شهر و منطقه وارد ساختند. یکی از مهمترین عناصر فرهنگ، همانا پوشش و لباس است که خود تابع مسائل مهمی همچون، اقلیم، نژاد و مذهب است. باید توجه داشت که رفت و آمدهای گسترده به این ناحیه، دست کم سابقه‌ای پانصد ساله دارد که در قالب بازرگانی و تجارت کالا و برده و نیز لشکرکشی‌ها و تهاجمات مکرر بیگانگان منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای در این نواحی حضور می‌یافتند. مهاجمان بیگانه بعضا بیش از یک قرن در این شهر و یا چنانچه گسترده‌تر بنگریم، در این نواحی حضور تعیین کننده‌ای داشته‌اند و قاعدتا امروزه باید بیشتر شاهد تاثیرات حضور سیاسی، فرهنگی و نظامی آخرین هویت بیگانه در این خطه باشیم. آنچه در مورد حضور اقشار مختلف غیر ایرانی در بندرعباس و شهرها و نواحی اطراف آن صدق می‌کند، به ترتیب تاخر و تقدم، هندوها، سپس اقشار گوناگون از سرزمین های شرق آفریقا مشهور به سواحیل یا سواحلی که امروزه شامل کشورهایی همچون موزامبیک، زنگبار، کنیا و تانزانیا در کرانه‌ی غربی اقیانوس هند می‌شود و در اعصار اخیر نیز اعراب سواحل جنوبی خلیج فارس از جمله اعراب هوله و نیز اعراب عمانی خواهد شد.

هر چند می‌توان بر پایه مطالعات تاریخی، گروهی از سایر ملل از جمله اروپائیان و غیره را نیز به آنها اضافه نمود، اما باید توجه داشت که اولا اروپائیان عموما از اختلاط با افراد بومی منطقه خودداری می‌کردند و از سوی دیگر به دلیل شباهت‌های کمتری که بلحاظ فرهنگی و دینی میان ایشان و اقوام بومی منطقه وجود داشته، کمتر شاهد ماندگاری و تاثیر فرهنگ آنان در این خطه هستیم. نکته‌ی مهمی که نباید از آن غافل شد، بحث وجود قدرت سیاسی ِ گروه خارجی حاضر در این ناحیه است که یقینا موجب تاثیر بیشتر و تزریق عمیق‌تر فرهنگ مهاجم در تار و پود فرهنگی مردم میزبان می‌شد. همان طور که گفته شد، در میان ملل غیر ایرانی موثر در فرهنگ این ناحیه، هندوها و سپس افریقایی‌تباران با حضور بلند مدت‌تر و البته غیر تهاجمی و سپس اعراب مهاجمِ عمانی و نیز سایر قبایل عرب نواحی جنوبی خلیج فارس که در اعصار اخیر، به ویژه پس از سقوط حکومت صفوی و بروز هرج و مرج‌‌های پس از قتل نادرشاه، شروع به تهاجم گسترده و دست‌اندازی به سواحل شمالی خلیج فارس، مخصوصا ناحیه بندرعباس و اطراف آن نمودند، بیشترین تاثیر را در سنت‌ها و خصایص فرهنگی و مذهبی جوامع برخی از نواحی هرمزگان داشته‌اند.

دوران پسا صفوی که هم زمان شد با قدرت گرفتن اعراب خوارج در سواحل جنوبی خلیج فارس و دست‌اندازی ایشان به نواحی هرمزگان امروزی، نهایتا منتهی به مهاجرت قبایل گوناگون عرب از بخش‌های مختلف شبه جزیره‌ی عربی به این خطه گردید که لاجرم عناصر فرهنگی، از جمله آداب، پوشاک و بعضا زبان و نیز مذهب خود را برای مردمان بومی منطقه به ارمغان آوردند. البته همان طور که گفته شد، وجه تمایز سایر ملل مهمان با اعراب مهاجم آن بود که سایر ملل از جمله هندوها، سواحیلی‌ها و غیره، با هدف کار و تجارت و یا زندگی و معیشت بهتر و بدون تهاجم سرنیزه وارد این منطقه می‌شدند، اما همان گونه در مورد تاریخ مهاجرت قبایل عربی در هرمزگان می‌دانیم، عموما با قدرت نظامی و در پس از بین رفتن قدرت سیاسی دولت مرکزی در ایران، امکان حضوری نظامی و البته بلند مدت ایشان در نواحی مثل بندرعباس، میناب، بیابان و نیز بندر خمیر، بندرلنگه و غرب استان هرمزگان امروزی را یافتند؛ هر چند استان هرمزگان به مانند آنچه امروزه در استان خوزستان و یا بوشهر شاهد هستیم، فاقد جوامع قبیله‌ای گسترده‌ی عرب زبان است، (بجز اعراب ایرانی محدود در بخش‌هایی از غرب استان هرمزگان) با این حال به علت متاخر بودن مهاجرت‌های مورد بحث در قیاس با سایر حضور نمایندگان سایر ملل و نیز حضور تهاجم‌گونه و سلطه‌جویانه‌ی سده‌ی اخیر اعراب نواحی جنوبی خلیج فارس در این نواحی که از اواخر دوره افشاریه آغاز و در دوره زندیه قوت، و نهایتا منتهی به انعقاد قرادادهای اجاره‌داری گمرکات و نیز حکومت بین دولت مرکزی ایران و حکام مسقطی در استان هرمزگان شد، بیشتر به نمودهای فرهنگی و مذهبی آنان مواجه هستیم. از این رو، جای تعجب ندارد که هنوز برخی نمادهای فرهنگی مهاجم را در این نواحی شاهد باشیم و ای بسا برخی به اشتباه این نمادهای فرهنگی را جزوی از تاریخ و فرهنگ اصیل مردمان این ناحیه بپندارند که قطعا این ادعا نزد حقیقت جویان ژرف اندیش جایگاهی ندارد. البته نباید از ذهن دور داشت که بسیاری از فرهنگ‌های منطقه، فارغ از نژاد، بر اساس سایر اشتراکات از جمله دین، اقلیم و مشاغل مشترک هم شکل گرفته است و به طور حتم و قاطع شاید نتوان ریشه‌ای خاص را در تاریخ برای آنها یافت؛ چه اینکه به طور مثال پوشش مردان سواحل خلیج فارس، چه جنوبی و چه شمالی آن، عموما متاثر از نوع آب و هوا و شغل آنها شکل گرفته و اگر این پوشش امروزه مبدل به فرهنگ و نماد برخی کشورهای نوپای منطقه شده است، نمی‌توان لزوما آنرا جزوی از فرهنگ اصیل آن کشورها دانست. به طور مثال آنچه امروزه به دشداشه معروف است و یا عبا و عمامه، وجوه مشترکی با لباس اقوام ایرانی عهد صفوی و پیش از آن دارد که ای بسا با نام و عناوین ایرانی دیگری در میان مردم ایران زمین شهرت داشته؛ اما امروزه به لحاظ تغییرات اساسی که در نوع پوشش مردمان و اقوام ایرانی در سده‌ی اخیر صورت گرفته و پوشش کهن و اصیل ایرانی، جای خود را به لباس‌های مدرن‌تر داده، کمتر به عنوان یک لباس ایرانی شناخته می‌شود. سفرنامه‌های سیاحان و جهانگردان، گنجینه‌ای ارزشمند از توصیف پوشاک اقوام ایرانی در گذر تاریخ‌اند. از ابن بطوطه تا مارکوپولو و شاردن، هر یک به شیوه‌‌ای، شیفتگی خود را نسبت به زیبایی، تنوع و اصالت جامه‌‌های متنوع ایرانیان، به ویژه در مناطق جنوبی، ابراز داشته‌اند. این توصیفات، سندی گویا بر این حقیقت است که فرهنگ پوشش در ایران، همواره تجلیگاه ذوق، هنر و هویت ایرانی بوده است.

در مورد جغرافیای هرمزگان و بندرعباس، چنانچه به منابع تاریخی و یا سفرنامه‌ها مراجعه شود، نوعی لباس بلند همراه با قبا و عمامه، پوششی برای مردان ایرانی اعصار گذشته، در تمامی نواحی ایران شناخته می‌شد؛ هر چند آن لباس ایرانی، قطعا تفاوت‌هایی با نوع عربی اصیل آن داشته، اما با فراموش شدن آن و رونق یافتن این یکی، بعضا به اشتباه شاهد معرفی نوع غیر ایرانی آن به عنوان جامه‌ی بومی و اصیل مردان نواحی هرمزگان هستیم و برخی رسانه‌های جمعی و مدیران فرهنگی سطحی‌نگر نیز با برگزاری همایش‌ها و به نمایش گذاشتن آنها و نیز پوشاندن تنها لباس به اصطلاح سنتی که در دسترسشان است، یعنی نوع مشهور و امروزین و عربی آن بر تن افرادی که در جایگاه فرد بومی منطقه به عنوان یک تاجر، یا یک نوازنده و موسیقی‌دان محلی و یا دریانورد و ماهیگیر معرفی می‌شود، در ترویج این اشتباه نقش مهمی ایفاء کرده و می‌کنند. در واقع این جامه‌‌های سپید و باشکوه، نه تنها در میان برخی اقشار جامعه هرمزگان، بلکه در دل و جانِ همه‌ی ساکنان این دیار خلیج فارس جایگاهی ویژه دارند و نه نشانه‌‌ای از وابستگی به سرزمین و نژاد خاص دیگر، بلکه گویای سرگذشت منطقه، اعم از تلاقی فرهنگ‌های مهاجم و مهمان در این ناحیه از ایران ‌زمین است. قدمت این جامه‌ در سواحل شمالی خلیج فارس به ویژه در جزایر ایرانی و سواحل هرمزگان قرن‌ها بیش از حتی تشکیل بسیاری از کشورهای منطقه است و این خود گواهی است بر اینکه چگونه این اقوام و سنت هایشان در تار و پود فرهنگ و تمدن ایران زمین تنیده شده‌اند.

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

شنبه یکم شهریورماه ادارات هرمزگان تعطیل شد