30

مرداد

1404


اجتماعی

23 دی 1403 08:17 0 کامنت

اعتیاد را هم مانند سایر بیماری های لاعلاج می توان متوقف کرد. ما هم موافقیم که معتاد بودن هیچ خجالتی ندارد. البته در صورتی که حاضر باشیم مشکل خود را صادقانه بپذیریم و برای حل آن قدم های مثبتی بر داریم. اکنون بدون هیچ شکی مایلیم اقرار کنیم که  به مواد مخدر، حساسیت داریم. عقل سلیم حکم می کند که بازگشت به عامل حساسیت‌مان دیوانگی است. تجربه ما نشان می دهد که هیچ دارویی نمی تواند بیماری ما را درمان کند. با آنکه قدرت مقاومت جسمی و فکری مهم است، اما بسیاری از داروها برای شعله ور کردن آتش حساسیت، احتیاج بوقت زیادی ندارند. واکنش ما به مواد مخدرّ، عامل« اعتیاد» ماست نه مقدار مصرف ما. بسیاری از ما تا ذخیره مواد مخدرمان تمام نشده بود، هنوز نمی دانستیم که با آن مشکل داریم. وقتی که دیگران در مورد مسائل ما حرفی  می زدند، مطمئن بودیم که حق با ماست  و آن ها همگی در اشتباهند. این طرز فکر، به ما اجازه می داد که بتوانیم رفتار خودآزارانه خود را توجیه کنیم. ما برای خود دیدگاهی برگزیده بودیم که به ما امکان می داد بدون در نظر گرفتن صلاح خود و دیگران، به مصرف ادامه دهیم. مدت ها قبل از آن که بتوانیم به کسی اقرار کنیم، احساس می کردیم که مواد مخدر در حال از بین بردن ماست. متوجه شده بودیم که حتی اگر سعی هم بکنیم، باز نمی توانیم مصرف خود را قطع کنیم. حدس می زدیم که اختیار مصرف از دست ما خارج شده و قدرت ترک را هم از دست داده ایم. ادامه مصرفمان وقایع خاصی را بدنبال داشت. با طرز تفکر به خصوص اعتیاد بیشتر خو گرفتیم. به‌مرور زندگی قبل از اعتیاد را فراموش کردیم و موهبت‌های اجتماعی از خاطرمان رفت اخلاق و عادات عجیبی پیدا کردیم. فراموش کردیم که چطور کارکنیم. چطور تفریح کنیم، چطور خود را بیان کنیم،چطور به دیگران اهمیت داده و چطور احساس کنیم.
در دوران مصرف، در عالم دیگری بودیم و فقط گاهگاهی دنیای واقعی و یا «خودآگاهی» را تجربه می کردیم. مانند داستان «دکتر جکیل و مسترهاید»، به نظر می رسید که در وجود ما هم به جای یک نفر، حداقل دو نفر زندگی می‌کردند. ما حیران بودیم که چطور می‌توانیم قبل از شروع دوره بعدی به زندگی خود سر و سامانی بدهیم هر از گاهی موفق هم می‌شدیم اما بعدها اهمیت آن کمتر و غیر ممکن بودنش بیشتر شد تا عاقبت دکتر جکیل مرد و مسترهاید جای او راگرفت.
برای هر یک از ما کارهایی هست که هیچ وقت در زندگی انجام نداده ایم اما نباید اجازه دهیم که این موضوع بهانه ای برای مصرف دوباره به دستمان بدهد. بعضی از ما به دلیل تفاوت‌هایی که با سایر اعضا داریم خودمان را تنها حس می‌کنیم این احساس باعث می‌شود که به راحتی نتوانیم از عادات و روابط گذشته خود دست برداریم. مقاومت هر یک از ما در مقابل درد با دیگری تفاوت دارد برای بعضی از معتادان لازم بوده است که از دیگران راه افراطی تری را بپیمایند، اما بعضی دیگر، وقتی متوجه شدیم که مصرفمان زیاد شده و بر زندگی روزانه‌مان اثر گذاشته، فهمیدیم که دیگر کافی است.
اوایل طوری مصرف می‌کردیم که تفننی و یا حداقل قابل کنترل به نظر می‌رسید و در مورد فاجعه ای که در آینده به انتظارمان نشسته بود هیچ خبری نداشتیم، اما در نقطه به خصوصی مصرف ما حالت ضد اجتماعی و غیر قابل کنترل به خود گرفت. این اتفاق زمانی برای ما افتاد که هنوز همه چیز خوب بود و موقعیت ما اجازه می‌داد که مرتب مصرف کنیم اما اینجا معمولاً نقطه پایانی دوران خوش بود ممکن است سعی کرده باشیم که در مصرف متعادل شویم یا جایگزینی پیدا کنیم یا حتی مصرف را متوقف کنیم اما از مرحله مصرف موفقیت آمیز و عشق و حال وارد مرحله ورشکستگی کامل روحانی احساسی و فکری شدیم. این درجه انحطاط در مورد هر یک از معتادان متفاوت است این جریان چه در ظرف چند روز چه طی سال‌ها در هر صورت سراشیبی زوال است. آن عده از ما که از اعتیاد نمی‌میرند همان طور که بیماری پیشرفت می‌کند کارشان به زندان‌ها و تیمارستان‌ها کشیده، خصائص اخلاقی خود را کاملاً از دست میدهند.
مواد مخدر باعث میشد احساس کنیم میتوانیم از عهده هر پیشامدی برآییم، اگر چه بعدها متوجه شدیم که مصرف مواد مخدر بزرگترین عامل بعضی از بدترین مشکلات زندگی ما بوده است. بعضی از ما به خاطر جرایم مربوط به اعتیاد، ممکن است بقیه عمر خود را در زندان بگذرانیم. برای ما لازم بود که به آخر خط خود برسیم، تا تمایل به ترک را پیدا کنیم. نهایتاً انگیزه درخواست کمک در مراحل آخری اعتیاد در ما پیدا شد. سپس به راحتی توانستیم نابودی، فلاکت و سراب مصرف مواد مخدر را ببینیم در حالی که مشکلات رو در روی‌مان قرار گرفته بودند انکار اعتیادمان سخت تر شده بود.  بعضی از ما اثرات اعتیادمان را اول در رفتار نزدیکان خود دیدیم ما برای بقای خود شدیداً به این افراد وابسته بودیم وقتی آن ها برای خود سرگرمی ها، علایق و دوستان دیگری پیدا کردند خشمگین، آزرده و سرخورده شدیم. افسوس گذشته ها را می‌خوردیم از آینده وحشت داشتیم و از زمان حال نیز دل چندان خوشی نداشتیم ما پس از سال‌ها جستجو، حتی بیش از اوایل غمگین و ناراضی شدیم.
ما برده اعتیاد زندانی افکار و محکوم احساس گناه خویشتن بودیم. امید متوقف کردن مصرف مواد مخدر را برای همیشه از دست داده بودیم تلاش های ما برای پاک ماندن مرتباً با شکست روبرو بود و باعث رنج و عذابمان می‌شد. به عنوان معتاد ما بیماری لاعلاجی داریم که نام آن اعتیاد است این بیماری مزمن پیشرونده و کشنده است اگر چه قابل درمان نیز می‌باشد. به نظر ما هر کس اول باید از خود سؤال کند که آیا من یک معتاد هستم؟ دانستن این که چطور به این بیماری مبتلا شده ایم در اولویت نیست برای ما بهبودی اهمیت دارد. درمان اعتیادمان را با قطع مصرف شروع می‌کنیم بسیاری از ما به دنبال جواب می‌گشتیم اما نمی‌توانستیم راه حلی پیدا کنیم تا بالاخره یکدیگر را پیدا کردیم به محض این که ما خود را معتاد معرفی کنیم امکان کمک فراهم می‌شود و می‌توانیم قسمتی از وجود خود را در معتادان دیگر ببینیم و در خود نیز قسمتی از وجود آن ها را پیدا کنیم این آگاهی باعث می‌شود که بتوانیم به یکدیگر کمک کنیم. تا زمانی که معتادان پاکی را که حاضر باشند بهبودی خود را با ما مشارکت کنند، پیدا نکرده بودیم آینده ما ناامید کننده به نظر می‌رسید انکار اعتیاد باعث تداوم بیماری ما شده بود اما با اعتراف صادقانه توانستیم مصرف خود را متوقف کنیم اعضای معتادان گمنام به ما گفتند: آنها یک عده معتاد در حال بهبودی هستند که آموخته اند بدون مواد مخدر زندگی کنند به خود گفتیم اگر آن ها توانسته اند ما هم می توانیم.
برگرفته از نشریات انجمن معتادان گمنام (NA)
تمامی خدمات در انجمن رایگان و از طریق کمک یک معتاد به معتاد دیگر می باشد .سایت : www.nairan.org.روابط عمومی انجمن معتادان گمنام : 09175767026-آدرس جلسات : 09175767027

 

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

شنبه یکم شهریورماه ادارات هرمزگان تعطیل شد