فرهنگی و هنری
من و مادر و برادرم تو خانه راه میرویم و هی از هم میترسیم.
«هیه!» این صدای مادرم بود که از من ترسید.
« آخرش منو میکشی!» این را من به مادرم میگویم که بیصدا به اتاقم میآید و یکهو ظرف آجیل را جلوم میگذارد.
«وای!»این را برادرم گفت که در آشپزخانه برای خودش چای میریخت و من نیز برای همین کار رفته بودم.
«اَه، ترسیدم.» این را مادرم و برادرم به یکدیگر گفتند و من از تو اتاقم شنیدم.
پدرم چند سال پیش از ترس مُرد.
علی کرمی
جدیدترین اخبار
پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی درگذشت عالم مجاهد حجتالاسلام نعیم آبادی
واردات ۲ هزار دستگاه اتوبوس تا یک سال آینده
آخرین فرصت برگشت ارز جاماندگان اربعین فردا خواهد بود
اولین تصویر از سید محمد خاتمی در بیمارستان
۱۰۰ سنگ صفرا از بدن بیماری در پارسیان خارج شد
کشتی آزاد جوانان ایران سوم جهان شد
در یک هفته؛ توقیف ۲۷ خودرو بهدلیل تخلیه غیرمجاز نخاله در معابر بندرعباس
پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب درپی درگذشت «محمود فرشچیان»
دستگیری قاتل متواری بعد از ۱۸ سال
خبر خوش؛ خاموشیها تا یک ماه آینده متوقف میشود
سال تحصیلی دانشجویان جدید هفته سوم مهر ماه آغاز خواهد شد
سعید مهری هم از پرسپولیس رفت
آلکثیر از استقلال جدا شد
سورپرایز واتساپ برای کاربران آیفون
آسمان ایران بار دیگر میزبان ایرلاینهای خارجی شد
افزایش سهمیه کارت آزاد سوخت در بندرعباس