فرهنگی و هنری
من و مادر و برادرم تو خانه راه میرویم و هی از هم میترسیم.
«هیه!» این صدای مادرم بود که از من ترسید.
« آخرش منو میکشی!» این را من به مادرم میگویم که بیصدا به اتاقم میآید و یکهو ظرف آجیل را جلوم میگذارد.
«وای!»این را برادرم گفت که در آشپزخانه برای خودش چای میریخت و من نیز برای همین کار رفته بودم.
«اَه، ترسیدم.» این را مادرم و برادرم به یکدیگر گفتند و من از تو اتاقم شنیدم.
پدرم چند سال پیش از ترس مُرد.
علی کرمی
جدیدترین اخبار
افزایش قیمت بنزین تکذیب شد
مربی هرمزگانی دوره را با موفقیت به پایان برد
ریکاوری بازیکنان تیم ملی ایران در دوبی
جدیدترین رنکینگ فیفا؛ فوتبال ایران در رتبه ۲۱ دنیا قرار گرفت
جزئیات کامل ثبت نام پذیرفتهشدگان کنکور سال ۱۴۰۴
مهلت ثبتنام عمره دانشگاهیان فردا به پایان میرسد
زمان انتخابات خانه موسیقی اعلام شد
کارت بازرگانی متخلفان مسدود میشود
هوشمندسازی توزیع آرد برای پخت خانگی در خمیر آغاز شد
برنامه مرحله سوم جام حذفی فوتبال مشخص شد
تیم ملی فوتبال ایران وارد امارات شد
طرح یسنا برای کاهش فقر تغذیه کودکان ادامه دارد
تغییرات ارائه خدمات در کارگزاریهای بورس / آخرین مهلت برای ثبت و بهروزرسانی اطلاعات هویتی
آغاز ثبتنام وام ۵۰ میلیونی قرص الحسنه برای روستاییان
فروش دو محصول سایپا از ۲۰ مهرماه آغاز میشود
هشدار سطح نارنجی هواشناسی در هرمزگان صادر شد